part 36
لیا:به دل دردی از خواب بیدار شدم دیدم شوگا پیشم خوابیده همه ی گوه هایی که شب خوردیم یه یادم اومد.
که یه دفعه زیر دلم تیر کشید
لیا:اخخخ شوگااااااااااا(داد)
شوگا:از خواب با داد لیا پریدم گفتم ها ها چی شده کی اومده. داعش حمله کرده(خابآلود)
لیا:دلم درد میکنه
شوگا:عا اره
لیا:چی اره میگم دلم در میکنه
شوگا:خب پاشو بریم حموم
لیا:با تو
شوگا:انگار اصلا ندیدمت یه بچه هم نداریم عا مثلا(😐😐صورتش رو اینجوری میکنع)
لیا:باشه
ولی
شوگا:ولی چی
لیا:نمیتونم راه برم
شوگا:خنده
لیا:اره میخندی دیگه میخندی
شوگا:باشه بابام که لیا برداشتم برم حموم خودم نشستم تو وان لیا رو هم گذاشتم بغلم دلشو ماساژ دادم بعد ۱۰ مین از حموم اومدیم بیرون لباسمنو پوشیدم از اتاق امدیم بیرون رفتیم پارکینگ هتل سوارماشین شدیمو بع طرف خونه حرکت کردیم
امیدوارم خوشتون اومده باش💜💜💜💜
خماری😋😉😉😉
که یه دفعه زیر دلم تیر کشید
لیا:اخخخ شوگااااااااااا(داد)
شوگا:از خواب با داد لیا پریدم گفتم ها ها چی شده کی اومده. داعش حمله کرده(خابآلود)
لیا:دلم درد میکنه
شوگا:عا اره
لیا:چی اره میگم دلم در میکنه
شوگا:خب پاشو بریم حموم
لیا:با تو
شوگا:انگار اصلا ندیدمت یه بچه هم نداریم عا مثلا(😐😐صورتش رو اینجوری میکنع)
لیا:باشه
ولی
شوگا:ولی چی
لیا:نمیتونم راه برم
شوگا:خنده
لیا:اره میخندی دیگه میخندی
شوگا:باشه بابام که لیا برداشتم برم حموم خودم نشستم تو وان لیا رو هم گذاشتم بغلم دلشو ماساژ دادم بعد ۱۰ مین از حموم اومدیم بیرون لباسمنو پوشیدم از اتاق امدیم بیرون رفتیم پارکینگ هتل سوارماشین شدیمو بع طرف خونه حرکت کردیم
امیدوارم خوشتون اومده باش💜💜💜💜
خماری😋😉😉😉
۱۲.۱k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.