عشق کودکی
پارت 18
***
ا/ت: آقای جئون نوبت توعه بچمونو بخوابونی؟!
کوک: نهه😩
ا/ت: چرااا؟ تو که دوست داری؟!
کوک: دوست دارم ولی گریه میکنه ناراحت میشم
ا/ت: برو برو زرزر نکن( هل دادن)
کوک: یونا رو بغل کردم * بریم لالا..( تا گذاشتمش رو تخت ( خوابوندمش) تا تختش و تکون بدم و بخوابونمش که بلند شد و اومد و چسبید به نرده ها ( سمت من) و زد زیر گریه * نهنه گلیه نچوننن قشنگم( کیوت) ( بغلش کردم) جونم بابایی بیا دوتایی لالا کنیم..هوم؟ ( نشستم رو تخت و یونا رو کنار خودم خوابوندم)
*دوساعت بعد*
ا/ت: این کوک کجا موند..رفتم اتاق یونا دیدم پدر دختری خوابیدن..اوخ خداااا چه صحنه گوگولیهععععععذرتنللاعالعب..باید عکس بگیرم*
* صبح*
***
ا/ت: آقای جئون نوبت توعه بچمونو بخوابونی؟!
کوک: نهه😩
ا/ت: چرااا؟ تو که دوست داری؟!
کوک: دوست دارم ولی گریه میکنه ناراحت میشم
ا/ت: برو برو زرزر نکن( هل دادن)
کوک: یونا رو بغل کردم * بریم لالا..( تا گذاشتمش رو تخت ( خوابوندمش) تا تختش و تکون بدم و بخوابونمش که بلند شد و اومد و چسبید به نرده ها ( سمت من) و زد زیر گریه * نهنه گلیه نچوننن قشنگم( کیوت) ( بغلش کردم) جونم بابایی بیا دوتایی لالا کنیم..هوم؟ ( نشستم رو تخت و یونا رو کنار خودم خوابوندم)
*دوساعت بعد*
ا/ت: این کوک کجا موند..رفتم اتاق یونا دیدم پدر دختری خوابیدن..اوخ خداااا چه صحنه گوگولیهععععععذرتنللاعالعب..باید عکس بگیرم*
* صبح*
۱۳.۵k
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.