پارت 7
- هی مارتین ممنون که رسوندی وگرنه بدبخت میشدم
- تو که همیشه در حال بدبخت شدنی امتحانهای ورودی رو میخوای چیکار کنی؟
- چه میدونم بابا
- از خواهرت چه خبر؟
- چی؟... چطور مگه؟
- همین طوری
- هیچ خبر داداش
- میگم اون خواهر تو نیست داره میره دفتر مدیر؟
- آره... ابیگل.... ابیگل.... چی شده؟
- هیچی نشده بابا.... شلوغش نکن
- اون همون پسره نیست که رقیب تو هست... اسمش چی بود؟
- گوستوناندو آگوستوس مگنوسن چیز
- چی ؟
- بابا همون پنیر خودمون دیگه ...
-عجب کتکی خورده !
چند دقیقه بعد : از اون دور دیدم که یکی از بچه ها به طرفم میدوید
- میگم الکس شنیدی چی شده؟
- نه
- گوستانندو رو دیدی عجب کتکی خورده بود ؟
-اره
- تو که همیشه در حال بدبخت شدنی امتحانهای ورودی رو میخوای چیکار کنی؟
- چه میدونم بابا
- از خواهرت چه خبر؟
- چی؟... چطور مگه؟
- همین طوری
- هیچ خبر داداش
- میگم اون خواهر تو نیست داره میره دفتر مدیر؟
- آره... ابیگل.... ابیگل.... چی شده؟
- هیچی نشده بابا.... شلوغش نکن
- اون همون پسره نیست که رقیب تو هست... اسمش چی بود؟
- گوستوناندو آگوستوس مگنوسن چیز
- چی ؟
- بابا همون پنیر خودمون دیگه ...
-عجب کتکی خورده !
چند دقیقه بعد : از اون دور دیدم که یکی از بچه ها به طرفم میدوید
- میگم الکس شنیدی چی شده؟
- نه
- گوستانندو رو دیدی عجب کتکی خورده بود ؟
-اره
۲.۰k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.