my girl
part¹⁷
کوک:ولی من سردترین ادمتونم"سرد"
ات:تو فقط نمیتونی سرد باشی یورا یه چیز بد بگو"خنده"
یورا:تو خیلی رو مخی
ات:هیچکس به پای تو نمیرسه لی یورا"سرد ترین حالت ممکن"
یورا:قلبم شکست
ات:دیدی"خنده"
یورا:ات واقعا
ات: اینکه خیلی رو مخی درسته ولی من قلب مامانمو نمیشکنم مامی بیا بغلم
یورا:تف تو روحت دختر کوچولوم"تو بغل ات"
جیمین:وایسا کوک نکنه سردی و افسردگیت رو این تاثیر گذاشته این خیلی مهربونه و اگر کسی قلبشو بشکنه بازم با اون فرد مهربونه
کوک:اصلا با ادما مهربونه نیست به کای گفت الدنگ میمون گمشو بیرون تازه روز اول کارشم بود داداشم کل شرکت ۷ طبقه رو برداشت
ات:راستی یه سوال اقا خرگوشه افسردس
کوک:اقا خرگوشه عمته بچه جون
ات:هوی من فقط ۲ سال ازت کوچیکترم بچه که نیستم
کوک:ور ور ور
ات:واقعا افسردس
ته:اره هست ولی هیچی نمیگه
کوک:یه کم افسردگیم بهتر شده
ات:اقا خرگوشه منو ببر ماکارون بخرم "پرید رو کول کوک"
کوک:چشم پرانسس"بردش"
جیسو:چی شد مگه نگفتی به حرف هیچکس گوش نمیده
ات:بچه ها ببینین رو ماکارون شکل قلب هست
کوک:بچه بیا پایین
ات:نمیخوام......توهم بیا بخور
کوک:باشه"داره میخواره"
ات:خب دیگه اقا خرگوشه فردا باید برگردیم چون امروز با اگرست برنامه ریزی کردیم ولی چرا اینقدر با اون پیری ریش فری بد رفتار میکنی
کوک:میخواد دخترش با من ازدواج کنه بعد هنوز خبر نداره دخترش ۳۰ سالشه بعد من ۲۲ سال خب دیگه ما باید بریم وسایلتونو جمع کنیم فردا برمیگردیم
ته:ماهم فردا برمیگردیم پس میایم اون خونه لب ساحل
کوک:اون خونه ۵ تا اتاق داره بیاین یعنی اگرم بیشتر باشین من نمیتونم کاری بکنم چون همیشه یه اتاق مال کنه و یکی مال منشی
یورا:من میخوام با ات فیلم ببینم
ات:من خودم همش دارم تو اتاق خرگوش کار میکنم
کوک:دیر شد
"رفتن"خونه"
ات:شب بخیر یورا یونگی شب خوبی رو داشته باشین
یورا:حتما با ۱۰۰ تا پرونده
ات:اوخی
"ساعت ۲:۲۰"
کوک:چی شده دوباره بچه کوچولو
ات:خوابم نمیبرم داری چیکار میکنی
کوک:دارم کارای فردا رو میکنم که با هواپیما شخصی بریم
ات:واقعا ولی خیلی خسته ای برو بگیر بخواب من بقیه کارها رو انجام میدم
کوک:بیا برو بچه من خودم انجام میدم
ات:نه نه بلند شو افرین حالا برو بخواب رو تخت افرین شب بخیر خرگوش کوچولو
کوک:بهم نگو خرگوش
ات:باشه بهت میگم جئون
"صبح ساعت ۶"
کوک:ات بلندشو وسایلتو جمع کن
ات:باشه"کیوت"
"حال"
یورا:ات اتاق جونگکوک بودی چرا
ات:داشتم کارای پروازو انجام میدادم خب دیگه بریم
کوک: یونگیییییییییییییییییی بلندشو
یونگی:نمیخوام
یونا:بچه ها ته بیدار نمیشه
کوک:ته توتفرنگی ها رسید
ته:اومدم
کوک:یونگی نارنگی ها الان تمام میشه
یونگی:الان میام
جیسو:جیمین کو
ات:نترس یا رفته بیرون یا زیر پتو هس
جیسو:♥️
کوک:ولی من سردترین ادمتونم"سرد"
ات:تو فقط نمیتونی سرد باشی یورا یه چیز بد بگو"خنده"
یورا:تو خیلی رو مخی
ات:هیچکس به پای تو نمیرسه لی یورا"سرد ترین حالت ممکن"
یورا:قلبم شکست
ات:دیدی"خنده"
یورا:ات واقعا
ات: اینکه خیلی رو مخی درسته ولی من قلب مامانمو نمیشکنم مامی بیا بغلم
یورا:تف تو روحت دختر کوچولوم"تو بغل ات"
جیمین:وایسا کوک نکنه سردی و افسردگیت رو این تاثیر گذاشته این خیلی مهربونه و اگر کسی قلبشو بشکنه بازم با اون فرد مهربونه
کوک:اصلا با ادما مهربونه نیست به کای گفت الدنگ میمون گمشو بیرون تازه روز اول کارشم بود داداشم کل شرکت ۷ طبقه رو برداشت
ات:راستی یه سوال اقا خرگوشه افسردس
کوک:اقا خرگوشه عمته بچه جون
ات:هوی من فقط ۲ سال ازت کوچیکترم بچه که نیستم
کوک:ور ور ور
ات:واقعا افسردس
ته:اره هست ولی هیچی نمیگه
کوک:یه کم افسردگیم بهتر شده
ات:اقا خرگوشه منو ببر ماکارون بخرم "پرید رو کول کوک"
کوک:چشم پرانسس"بردش"
جیسو:چی شد مگه نگفتی به حرف هیچکس گوش نمیده
ات:بچه ها ببینین رو ماکارون شکل قلب هست
کوک:بچه بیا پایین
ات:نمیخوام......توهم بیا بخور
کوک:باشه"داره میخواره"
ات:خب دیگه اقا خرگوشه فردا باید برگردیم چون امروز با اگرست برنامه ریزی کردیم ولی چرا اینقدر با اون پیری ریش فری بد رفتار میکنی
کوک:میخواد دخترش با من ازدواج کنه بعد هنوز خبر نداره دخترش ۳۰ سالشه بعد من ۲۲ سال خب دیگه ما باید بریم وسایلتونو جمع کنیم فردا برمیگردیم
ته:ماهم فردا برمیگردیم پس میایم اون خونه لب ساحل
کوک:اون خونه ۵ تا اتاق داره بیاین یعنی اگرم بیشتر باشین من نمیتونم کاری بکنم چون همیشه یه اتاق مال کنه و یکی مال منشی
یورا:من میخوام با ات فیلم ببینم
ات:من خودم همش دارم تو اتاق خرگوش کار میکنم
کوک:دیر شد
"رفتن"خونه"
ات:شب بخیر یورا یونگی شب خوبی رو داشته باشین
یورا:حتما با ۱۰۰ تا پرونده
ات:اوخی
"ساعت ۲:۲۰"
کوک:چی شده دوباره بچه کوچولو
ات:خوابم نمیبرم داری چیکار میکنی
کوک:دارم کارای فردا رو میکنم که با هواپیما شخصی بریم
ات:واقعا ولی خیلی خسته ای برو بگیر بخواب من بقیه کارها رو انجام میدم
کوک:بیا برو بچه من خودم انجام میدم
ات:نه نه بلند شو افرین حالا برو بخواب رو تخت افرین شب بخیر خرگوش کوچولو
کوک:بهم نگو خرگوش
ات:باشه بهت میگم جئون
"صبح ساعت ۶"
کوک:ات بلندشو وسایلتو جمع کن
ات:باشه"کیوت"
"حال"
یورا:ات اتاق جونگکوک بودی چرا
ات:داشتم کارای پروازو انجام میدادم خب دیگه بریم
کوک: یونگیییییییییییییییییی بلندشو
یونگی:نمیخوام
یونا:بچه ها ته بیدار نمیشه
کوک:ته توتفرنگی ها رسید
ته:اومدم
کوک:یونگی نارنگی ها الان تمام میشه
یونگی:الان میام
جیسو:جیمین کو
ات:نترس یا رفته بیرون یا زیر پتو هس
جیسو:♥️
۳.۲k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.