احساس میکنم قراره نصف شم🗿🤌🏻

پارت ۱۱


۹ سال بعد:
ویو ا.ت:
+خب اره بعدش گفتم مگ میخوای مهد کودک را بندازی
+خب اینم ۱۲ بار ک دفتر خاطرات چانگبینو میخونم ولی خودش نیس

(علامت چانیول دوست صمیمی ا.ت ×)

× ا.ت ی سوال بپرسم ناراحت نمیشی؟
+نه بگو
×چانگبین کجا رف ؟
+نمیدونم
فقط یادمه ک...

فلش بک ب ۹ سال پیش:

+صبح زود از خواب بیدار شدم دیدم چانگبین پیشم نیس
+فکر کردم چانگبین رفته حموم ولی اونجا هم نبود رفتم اشپزخونه رو دیدم اونجا هم نبود
+داشتم دنبال اجوما(خدمتکاره) میگشتم رفتم اتاق اجوما هنوز وارد اتاق اجوما نشده بودم دیدم خون کف زمینه ترسیدم
+ولی من از این حرفا قوی تر بودم ی چاقو برداشتم و رفتم سمت اتاق اجوما درو باز کردم دیدم اجوما با چشمای باز مرده!
+دیگ از چانگبین و اجوما خبری نبود منم وسایلم با کمی پول برداشتم و با ماشین چانگبین از عمارت رفتم

فلش بک ب آینده:

×نمیخوای دنبال چانگبنی بگردی؟
+احتمالا مرده
×شایدم نه
+دلم براش تنگ شده (با بغض گف)
×میتونم کمکت کنم پیداش کنی
+از کجا؟
×همون عمارت ک گم شد
+فک نمیکنم چیزی باشه
×ب کسی بین قاتلا شک ندری؟
+نه اگ بابام زنده بود اره
×شاید بابای خودش باشه؟
+ینی عموم؟ نه خود چانگبین گف پدرش خیلی وقت پیش مرده
×بین دوستاش دشمنی نداش؟
+آخه چانیول من ع کجا بدونم؟
×ببخشید


*رفتن عمارت

+با دیدن چیزی ک رو زمین بود مو ب تنم سیخ شد
+اون.....اون.....



اگ بچه های خوبی باشید حمایت کنید احتمالا پارت ۱۲ هم امروز آپ کنم