احساس لیسا به جون کوک✨️ پارت 3✨️
منو ببوس ❤️لیسا میگه چی?😱جون کوک گفت آره منو ببوس 💙تو گفتی چیکار برات بکنم منم گفتم منو ببوس🖤 لیسا گفت نمیشه یه چیز دیگه بگو بعد جون کوک میگه باشه جون کوک میگه باید دوست دوختر من باشی و به همه بگی دوست دختر منی لیسا میگه نه 😡همون تو رو ببوسم جون کوک میگه باشه ولی الان نه هر رقت راضی شدی منو بیا منو ببوس لیسا گفت باشه بعد جون کوک گفت بیا غذا تو بخور لیسا غذا میخورد بعد جون کوک رفت حمام داشت حمام میکرد لیسا غذا رو خورد بعد ظرفا رو میخواست ببره آشپز خونه داشت میرفت آشپز خواهدرسید آشپز خونه ظرفارو گذاشت آشپز خونه داشت میرفت که پاش پیچ خورد بلند نمی تونست بشه جون کوک از حمام بیرون آمد دید که لیسا روی زمین وپاش پیچ خورده جون کوک پیراهنش رو نه پوشیده بود ولی شلوارش رو پوشیده بود جون کوک مو هاش خیس بودن🖤🖤🖤 به لیساگفت حالت خوبه لیسا گفت پام پیچ خورده لیسا همین طوری توی چشمای جون کوک نگاه میکنه جون کوک هم توی چشمای لیسا نگاه میکنه یک دقیقه همین طوری بهد جون کوک میگه میتونی بلند بشی لیسا میگه آره لیسا میخاد بلند بشه که میافته زمین جون کوک لیسا رو بغلش میکنه و میبره اتاق روی تخت لیسا رو میزارم لیسا همیت طوری توی چشمای جون کوک نگاه میکنه 👀👀جون کوک هم به چشمای جون کوک نگاه می کنه جون کوک ولیسا همین طوری به لیسا نگاه میکنه بعد👀👀 هم نزدیک میشن و همدیگر رو می بوسن 💋💋بعد لیسا جدا میشه و به جون کوک نگاه میکنه به خودش میگه من اونو بوسیدم آره یا نه جون کوک حرف اونو شنید و گفت آره منو بوسید ی بعد جون کوک میر پیراهنش رو بپوشه پوشید 🤍🤍🤍🖤🖤🖤شب شد ...............🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤👆👆👆👆👆💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜🖤🖤🖤🖤🖤
۴.۳k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.