کرد 😃واقعا براش خوشحالم ا/ت بهترین دوستمه
کرد 😃واقعا براش خوشحالم ا/ت بهترین دوستمه
دیدم دوتا مرد خوشتپ دارن میان پایین😍😍💓قلبم داشت میومد تو دهنم واییییییییییییی دهنم باز بود که ا/ت جمع و جورم کرد
ا/ت: جانگ می، داداشم و جین، داداش و جین، جانگ می بهترین دوستم
جانگ می: سلام خوشبختم
جین و نامجون: سلام همچنین
جین و داداش ا/ت داشتن میرفتن و چشمم همش دنبال اون جین بود که ا/ت صدام کرد
ا/ت: دختر مگه نگفتی عاشق شدی این چه وضعشه
جانگ می: خوب بازم عاشق شدم 😍بگو ببینم جین کیه چیکارست ا/تتتتتتت
ا/ت: 😂😂😂
.
.
.
دیگه دیر وقت بود منم از ا/ت حداحافظی کردم و رفتم تو راه برگشتن به خونه پدر ا/ت و دیدم سرمو پایین گذاشتم و به راه رفتم ادامه دادم داشت همراهم میومد منم سرعتمو بیشتر کردم همیشه از پدر ا/ت میترسیدم دیگه داشتم میدویدم که دستمو گرفت
پدر ا/ت: ا/ت کجاست
جانگ می: من چه میدونم
پدر ا/ت: تو تنها دوست ا/تی اون همه رو بهت میگه سر من نمی تونی شیره بمالی
جانگ می: 😏اره میدونم کجاست الان جایی که نه دست تو نه زنت بهش نمیرسه
پدر ا/ت: چی داری میگی دختره ****
جانگ می: میگم ا/ت پیش برادرشه
قشنگ میشد حس ترس و عصبانیت رو تو چشماش دید نیش خندی زدمو رفتم
پدر ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امکان نداره ا/ت مال منه من پیداش میکنم برادرش هههه بهش نشون میدم
ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیر وقت بود چرا داداش نیومد رفتم و براش زنگ زدم جواب داد
ا/ت: کجایی؟
نامی: دارم میام دنبالت لباس بپوش
بیب بیب
چیییی من باید قطع میکردم 😕حالا کجا چی بپوشم رفتم اتاق و لباسایی که داداش برام گرفتو دیدم 😟اینجا چین من اینا رو نمی پوشم که یهو دیدم یکی اومد داداش بود
ا/ت: ترسیدم کی رسیدی
نامی: تازه اومدم بدو یچیزی بپوش
ا/ت: من اینا رو نمی پوشم بعد کجا میخوایم بریم
نامی: بخاطر من میریم مهمونی یکی از دوستام میخوام خواهرمو هم ببرم بعد رفت بیرون
منم یه لباس ساده اناخاب کردمو پوشیدم لباس سفید بود آستینش بلند بود تا پایین زانوم بود یه کفش که پاشنه نداشته باشه رو انتخاب کردم و موها و شونه کردم موهام کوتاه بود برای همین باز گذاشتم بهم میومد
رفتم پایین پیش داداشم
نامی: خوشگل ترین خواهر دنیا رو من دارم
ا/ت: 😉شبیه داداشمم
هردو زدیم زیر خنده
.
.
.
لایک و کامنت یادت نره😐🐾
دیدم دوتا مرد خوشتپ دارن میان پایین😍😍💓قلبم داشت میومد تو دهنم واییییییییییییی دهنم باز بود که ا/ت جمع و جورم کرد
ا/ت: جانگ می، داداشم و جین، داداش و جین، جانگ می بهترین دوستم
جانگ می: سلام خوشبختم
جین و نامجون: سلام همچنین
جین و داداش ا/ت داشتن میرفتن و چشمم همش دنبال اون جین بود که ا/ت صدام کرد
ا/ت: دختر مگه نگفتی عاشق شدی این چه وضعشه
جانگ می: خوب بازم عاشق شدم 😍بگو ببینم جین کیه چیکارست ا/تتتتتتت
ا/ت: 😂😂😂
.
.
.
دیگه دیر وقت بود منم از ا/ت حداحافظی کردم و رفتم تو راه برگشتن به خونه پدر ا/ت و دیدم سرمو پایین گذاشتم و به راه رفتم ادامه دادم داشت همراهم میومد منم سرعتمو بیشتر کردم همیشه از پدر ا/ت میترسیدم دیگه داشتم میدویدم که دستمو گرفت
پدر ا/ت: ا/ت کجاست
جانگ می: من چه میدونم
پدر ا/ت: تو تنها دوست ا/تی اون همه رو بهت میگه سر من نمی تونی شیره بمالی
جانگ می: 😏اره میدونم کجاست الان جایی که نه دست تو نه زنت بهش نمیرسه
پدر ا/ت: چی داری میگی دختره ****
جانگ می: میگم ا/ت پیش برادرشه
قشنگ میشد حس ترس و عصبانیت رو تو چشماش دید نیش خندی زدمو رفتم
پدر ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امکان نداره ا/ت مال منه من پیداش میکنم برادرش هههه بهش نشون میدم
ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیر وقت بود چرا داداش نیومد رفتم و براش زنگ زدم جواب داد
ا/ت: کجایی؟
نامی: دارم میام دنبالت لباس بپوش
بیب بیب
چیییی من باید قطع میکردم 😕حالا کجا چی بپوشم رفتم اتاق و لباسایی که داداش برام گرفتو دیدم 😟اینجا چین من اینا رو نمی پوشم که یهو دیدم یکی اومد داداش بود
ا/ت: ترسیدم کی رسیدی
نامی: تازه اومدم بدو یچیزی بپوش
ا/ت: من اینا رو نمی پوشم بعد کجا میخوایم بریم
نامی: بخاطر من میریم مهمونی یکی از دوستام میخوام خواهرمو هم ببرم بعد رفت بیرون
منم یه لباس ساده اناخاب کردمو پوشیدم لباس سفید بود آستینش بلند بود تا پایین زانوم بود یه کفش که پاشنه نداشته باشه رو انتخاب کردم و موها و شونه کردم موهام کوتاه بود برای همین باز گذاشتم بهم میومد
رفتم پایین پیش داداشم
نامی: خوشگل ترین خواهر دنیا رو من دارم
ا/ت: 😉شبیه داداشمم
هردو زدیم زیر خنده
.
.
.
لایک و کامنت یادت نره😐🐾
۵۱.۴k
۰۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.