name:belife
part:17
مرد اخمی کرد و گفت : ببینم؟
ا.ت با اینکه معذب بود ولی کمی از پیرهنش و بالا داد و جای چنگی که قرمز شده بود و کمی خون مردگی روش بود رو نشون داد و سریع لباسش رو پایین کشید.
اون مرد که ظاهرا سروان بود سری تکون داد و یه برگه در اورد.
سروان:باشه...بیا بنویس چیشده...اخطار میدم بهشون
ا.ت سری تکون داد و نشست تا تمام ماجرا رو بنویسه.
***
ا.ت دستش رو روی زمین گذاشت و با گریه بلند شد.
سهون پوزخندی به دختر جلوش که تقریبا لخت بود انداخت.
سهون لبخندی زد و رو به روی ا.ت که از ترس به خودش میلرزید انداخت : چیشده؟...اوه...پیرهن تنت نیست؟؟؟...میتونی بخری؟
پسر چاق تر خنده ای کرد و گفت : اون حتی پول خریدن یه خودکارم نداره
سهون قهقه ای زد و سری تکون داد و در حین حرف زدن اروم نزدیک ا.ت شد : که ...میری اداره پلیس و گزارش میدی...فکر کردی میتونی من و متهم به قلدری کنی؟
دستشو دور کمر لخت ا.ت گذاشت و اروم نواز کرد : واو ...چقدر نرمه...خوشم اومد
ا.ت سهون رو هول داد و با گرفتن سوییتشرتش سریع از پشت بوم بیرون زد.
موهای توی اسمون به پشت حرکت میکردن و میخواستن همراه باد ازاد بشن و فرار کنن.
ا.ت سمت پاسگاه دویید وبا گریه در اتاق رو باز کرد.
ا.ت داخل اتاق شد و ر به روی پلیس ایستاد با گریه لب زد : دوباره..هق...دوباره اذیتم کردن...بهم...هققق..تجاوز کردن
مرد با دیدن ا.ت سمتش اومد و لب زد : چیشده دختر کوچولو؟
در اتاقش رو بست و صورت ا.ت و بین دستاش گرفت.
ا.ت با گریه لب زد : می...میخواست بهم..ت..تجاوز کنه
پلیس خنده ای کرد و گفت : نه اون فقط میخواسته باهات بازی کنه...میخوای نشونت بدم تجاوز چه شکلیه؟
ا.ت با ترس به پوزخند چندش اور روی لب اون مرد نگاهی کرد و سمت در رفت.
اون مرد سریع دستش رو روی دهن ا.ت گذشات و عقب کشید.
روی صندلی های چرم و راحتی انداخت و سرشو توی گردن دختر برد....
.
.
.
..
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#جونگکوک#جیمین#جیهوپ#تهیونگ#کیپاپ#ویسگون#رمان
مرد اخمی کرد و گفت : ببینم؟
ا.ت با اینکه معذب بود ولی کمی از پیرهنش و بالا داد و جای چنگی که قرمز شده بود و کمی خون مردگی روش بود رو نشون داد و سریع لباسش رو پایین کشید.
اون مرد که ظاهرا سروان بود سری تکون داد و یه برگه در اورد.
سروان:باشه...بیا بنویس چیشده...اخطار میدم بهشون
ا.ت سری تکون داد و نشست تا تمام ماجرا رو بنویسه.
***
ا.ت دستش رو روی زمین گذاشت و با گریه بلند شد.
سهون پوزخندی به دختر جلوش که تقریبا لخت بود انداخت.
سهون لبخندی زد و رو به روی ا.ت که از ترس به خودش میلرزید انداخت : چیشده؟...اوه...پیرهن تنت نیست؟؟؟...میتونی بخری؟
پسر چاق تر خنده ای کرد و گفت : اون حتی پول خریدن یه خودکارم نداره
سهون قهقه ای زد و سری تکون داد و در حین حرف زدن اروم نزدیک ا.ت شد : که ...میری اداره پلیس و گزارش میدی...فکر کردی میتونی من و متهم به قلدری کنی؟
دستشو دور کمر لخت ا.ت گذاشت و اروم نواز کرد : واو ...چقدر نرمه...خوشم اومد
ا.ت سهون رو هول داد و با گرفتن سوییتشرتش سریع از پشت بوم بیرون زد.
موهای توی اسمون به پشت حرکت میکردن و میخواستن همراه باد ازاد بشن و فرار کنن.
ا.ت سمت پاسگاه دویید وبا گریه در اتاق رو باز کرد.
ا.ت داخل اتاق شد و ر به روی پلیس ایستاد با گریه لب زد : دوباره..هق...دوباره اذیتم کردن...بهم...هققق..تجاوز کردن
مرد با دیدن ا.ت سمتش اومد و لب زد : چیشده دختر کوچولو؟
در اتاقش رو بست و صورت ا.ت و بین دستاش گرفت.
ا.ت با گریه لب زد : می...میخواست بهم..ت..تجاوز کنه
پلیس خنده ای کرد و گفت : نه اون فقط میخواسته باهات بازی کنه...میخوای نشونت بدم تجاوز چه شکلیه؟
ا.ت با ترس به پوزخند چندش اور روی لب اون مرد نگاهی کرد و سمت در رفت.
اون مرد سریع دستش رو روی دهن ا.ت گذشات و عقب کشید.
روی صندلی های چرم و راحتی انداخت و سرشو توی گردن دختر برد....
.
.
.
..
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#جونگکوک#جیمین#جیهوپ#تهیونگ#کیپاپ#ویسگون#رمان
۱۷.۱k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.