فیک جیمین های:)
{°• توهم عاشقی •°} pt24
×جیمین ویو×
رسیدم دم در آزمایشگاه ، همه آدمام قبل از اینکه من برم ریختن داخل ، پشتشون منم رفتم داخل ، همه جا رو گشتم اما خبری از ا.ت نبود
رسیدم به یه در که قفل بود ، چند باری محکم با لگد بهر زدم که بلخره قفلش شکست و باز شد....
رفتم داخل که با جسم بی جون و صورت خونی ا.ت مواجه شدم ، اشکام سرازیر شدن ، نمیخواستم گریه کنم اما نمیتونستم ، دختری که عاشقش بودم با این وضع جلوم بود ، چطور میتونستم آروم باشم؟
رفتم سمتش از رو زمین بلندش کردم ، محکم تو بغلم گرفتمش ، موهاشو بو کردم ، چقد دلم واسش تنگ شده بود
جیمین: ا.ت.... خـ...خوبی؟ صدمه دیدی؟ کاش میمردم اما اون شب زودتر برمیگشتم ، همش تقصیر منه ، منو ببخش
با بیحالی جواب داد
ا.ت: تقصیر..تو ..نیست ، اما دیگه هیچوقت تنهام نزار ، من از اینکه ازت دور باشم میترسم ، خیلی میترسم
اشکاش روی گونه هایش سر میخورد ، جای اشکاشو بوسیدم...در با ضرب محکم باز شد
جینهو: عااااییشش.... بازم که توعه عوضی پیدات شد ، چرا نمیزاری کارمو بکنم
جیمین: خفه شو اشغال ، یادت رفته چند وقت پیش به خاک سیاه نشوندمت ، نکنه دوباره تنت میخاره؟
جینهو: هی هی هی... بهتره بیشتر از این پیش نری ، وگرنه همچیو به اون ا.ت جونت میگم
ا.ت: چیو ب من میگین؟ جریان چیه ... در مورد چی حرف میزنین
جینهو: ....
خواست حرف بزنه که با مشت کوبیدم تو صورتش
×ا.ت ویو×
ا.ت: چیو ب من میگین؟ جریان چیه ... در مورد چی حرف میزنین
جینهو: ....
تا خواست حرفی بزنه جیمین ب سمتش حمله ور شد ، تا میخورد کتکش زد ، رفتم و ازش جداش کردم...جینهو بیجون روی زمین افتاده بود
ا.ت: چیکار میکنییییی، الان میکشیش
جیمین: بیا همین الان از اینجا بریم
مچ دستمو گرفت و باهم ب سمت در رفتیم... درو باز کردیم که بریم بیرون ک یهو....
حیحیحیحی خمارییییی🗿🚶🏻♀️
×جیمین ویو×
رسیدم دم در آزمایشگاه ، همه آدمام قبل از اینکه من برم ریختن داخل ، پشتشون منم رفتم داخل ، همه جا رو گشتم اما خبری از ا.ت نبود
رسیدم به یه در که قفل بود ، چند باری محکم با لگد بهر زدم که بلخره قفلش شکست و باز شد....
رفتم داخل که با جسم بی جون و صورت خونی ا.ت مواجه شدم ، اشکام سرازیر شدن ، نمیخواستم گریه کنم اما نمیتونستم ، دختری که عاشقش بودم با این وضع جلوم بود ، چطور میتونستم آروم باشم؟
رفتم سمتش از رو زمین بلندش کردم ، محکم تو بغلم گرفتمش ، موهاشو بو کردم ، چقد دلم واسش تنگ شده بود
جیمین: ا.ت.... خـ...خوبی؟ صدمه دیدی؟ کاش میمردم اما اون شب زودتر برمیگشتم ، همش تقصیر منه ، منو ببخش
با بیحالی جواب داد
ا.ت: تقصیر..تو ..نیست ، اما دیگه هیچوقت تنهام نزار ، من از اینکه ازت دور باشم میترسم ، خیلی میترسم
اشکاش روی گونه هایش سر میخورد ، جای اشکاشو بوسیدم...در با ضرب محکم باز شد
جینهو: عااااییشش.... بازم که توعه عوضی پیدات شد ، چرا نمیزاری کارمو بکنم
جیمین: خفه شو اشغال ، یادت رفته چند وقت پیش به خاک سیاه نشوندمت ، نکنه دوباره تنت میخاره؟
جینهو: هی هی هی... بهتره بیشتر از این پیش نری ، وگرنه همچیو به اون ا.ت جونت میگم
ا.ت: چیو ب من میگین؟ جریان چیه ... در مورد چی حرف میزنین
جینهو: ....
خواست حرف بزنه که با مشت کوبیدم تو صورتش
×ا.ت ویو×
ا.ت: چیو ب من میگین؟ جریان چیه ... در مورد چی حرف میزنین
جینهو: ....
تا خواست حرفی بزنه جیمین ب سمتش حمله ور شد ، تا میخورد کتکش زد ، رفتم و ازش جداش کردم...جینهو بیجون روی زمین افتاده بود
ا.ت: چیکار میکنییییی، الان میکشیش
جیمین: بیا همین الان از اینجا بریم
مچ دستمو گرفت و باهم ب سمت در رفتیم... درو باز کردیم که بریم بیرون ک یهو....
حیحیحیحی خمارییییی🗿🚶🏻♀️
۸.۳k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.