شکلات تلخ'
شکلات تلخ'
ᵖᵃʳᵗ'₄₉
-الان دیگه اون مال من شده بود.... اون پدر بی غیرتش اونو به من فروخت
پسرک با نیشخند دود سیگار تلخشو بیرون داد.....طرفای ساعت شش صبح بود..... دخترک از شدت گریه بیهوش شده بود
-این دختر چرا اینجا افتاده...هی هی بیدار شو
پسرک با دیدن بیدار نشدن دخترک سطل اب سرد رو اورد و رو سرش خالی کرد
+چ..چه غلطی میکنی
-جغله دیگه تو اسباب بازیمی...بابات تورو فروخت
+دروغ میگی
-حوصلتو ندارم خابم میاد برو اونور میخوام بخوابم
پسرک انگشت اشارشو به سمت دخترک گرفت و با تن صدای خش دار و بم گفت
-اگه جرعت داری سروصدا کن
+از گشنگی دارم میمیرم....دبیرستان که بودم یچیزایی یاد گرفتم
دخترک با دیدن چاقو یاد خاطرات گذشته افتاد
+نه دیگه هیچوقت دست به این کارا نمیزنم
پیاژچه ها و هویج رو اروم خورد کرد و تو قابلمه ریخت و منتظر روی کاناپه نشست......با شوب چاسپیک برتی خودش غذا رو و ریخت و بدون فوت کردن به سمت دهنش برد
+داغه
-چیکار میکنی؟
+مگه نمیبینی...دارم میخورم...توهم میخوری برات بریزم؟
-نه من میل ندارم
..................
پسرک دوستاشو به خونه دعوت کرده بود و به سمت پذیرایی برد
-ات..ات
+چیشده
پسرک روی کاناپه لم داد و پا روی پا گذاشت
-سرگرممون کن
+چیکار کنم
-برقص
:اوووو تهیونگ
+من همچین کاری نمیکنم
پسرک تای ابرویی بالا انداخت و تیکه ای از شکلات تلخو تو دهنش گذاشت
-گمشو تو اتاق
...................
:تهیونگ تو موادامو به باد دادی پس کجاست اون دختره من فورا میخوامش
دخترک از پشت در حموم به حرفاشون گوش داده بود
+یعنی الان منو بهشون میده؟یعنی باعام چیکارمیکنن
-اون الان اینجاست...خودم میخواستم بهت زنگ بزنم
+تموم شد دیگه
-بیارش
دستیار پسرک سمت انباری رفت و با خودش دختری رو اورد
-امیدوارم دیگه اینورا پیدات نشه
بعد از رفتن مردک دخترک بیرون اومد
+اون کی بود؟مگه قرار نبود منو به اونا بدی
-او انگاری کوچولو خانم خیلی چیزارو میدونه
پسرک گلوی دخترک رو در دست گرفت و سکت خودش کشید اروم تو گوشش گفت
-تو فقط و فقط مال منی نه هیچ کس دیگه ای
.........................
#بلک_پینک_فیک_وانشات_نامجون_جین_یونگی_جیمین_هوسوک_تهیونگ_جونگ_کوک
ᵖᵃʳᵗ'₄₉
-الان دیگه اون مال من شده بود.... اون پدر بی غیرتش اونو به من فروخت
پسرک با نیشخند دود سیگار تلخشو بیرون داد.....طرفای ساعت شش صبح بود..... دخترک از شدت گریه بیهوش شده بود
-این دختر چرا اینجا افتاده...هی هی بیدار شو
پسرک با دیدن بیدار نشدن دخترک سطل اب سرد رو اورد و رو سرش خالی کرد
+چ..چه غلطی میکنی
-جغله دیگه تو اسباب بازیمی...بابات تورو فروخت
+دروغ میگی
-حوصلتو ندارم خابم میاد برو اونور میخوام بخوابم
پسرک انگشت اشارشو به سمت دخترک گرفت و با تن صدای خش دار و بم گفت
-اگه جرعت داری سروصدا کن
+از گشنگی دارم میمیرم....دبیرستان که بودم یچیزایی یاد گرفتم
دخترک با دیدن چاقو یاد خاطرات گذشته افتاد
+نه دیگه هیچوقت دست به این کارا نمیزنم
پیاژچه ها و هویج رو اروم خورد کرد و تو قابلمه ریخت و منتظر روی کاناپه نشست......با شوب چاسپیک برتی خودش غذا رو و ریخت و بدون فوت کردن به سمت دهنش برد
+داغه
-چیکار میکنی؟
+مگه نمیبینی...دارم میخورم...توهم میخوری برات بریزم؟
-نه من میل ندارم
..................
پسرک دوستاشو به خونه دعوت کرده بود و به سمت پذیرایی برد
-ات..ات
+چیشده
پسرک روی کاناپه لم داد و پا روی پا گذاشت
-سرگرممون کن
+چیکار کنم
-برقص
:اوووو تهیونگ
+من همچین کاری نمیکنم
پسرک تای ابرویی بالا انداخت و تیکه ای از شکلات تلخو تو دهنش گذاشت
-گمشو تو اتاق
...................
:تهیونگ تو موادامو به باد دادی پس کجاست اون دختره من فورا میخوامش
دخترک از پشت در حموم به حرفاشون گوش داده بود
+یعنی الان منو بهشون میده؟یعنی باعام چیکارمیکنن
-اون الان اینجاست...خودم میخواستم بهت زنگ بزنم
+تموم شد دیگه
-بیارش
دستیار پسرک سمت انباری رفت و با خودش دختری رو اورد
-امیدوارم دیگه اینورا پیدات نشه
بعد از رفتن مردک دخترک بیرون اومد
+اون کی بود؟مگه قرار نبود منو به اونا بدی
-او انگاری کوچولو خانم خیلی چیزارو میدونه
پسرک گلوی دخترک رو در دست گرفت و سکت خودش کشید اروم تو گوشش گفت
-تو فقط و فقط مال منی نه هیچ کس دیگه ای
.........................
#بلک_پینک_فیک_وانشات_نامجون_جین_یونگی_جیمین_هوسوک_تهیونگ_جونگ_کوک
۴.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.