۶
part⁶
و من بهت لطف میکنم و میزارم پیش من زندگی کنی. یونا قبول کرد بعد کوک به یونا گفت بره حموم. یونا حموم کرد و لباس هایی که کوک بهش داد رو پوشید.بعدش هم زخماش رو باند پیچی کرد و بهت یه اتاق داد تا بخوابی وقتی خوابت برد اومد بالای سرت و نگاهت کرد و قلبش لرزید و کوک حس کرد دوباره عاشق شده❤️
شب کامنت همین پست رو ببینین ادامه اشو میزارن
و من بهت لطف میکنم و میزارم پیش من زندگی کنی. یونا قبول کرد بعد کوک به یونا گفت بره حموم. یونا حموم کرد و لباس هایی که کوک بهش داد رو پوشید.بعدش هم زخماش رو باند پیچی کرد و بهت یه اتاق داد تا بخوابی وقتی خوابت برد اومد بالای سرت و نگاهت کرد و قلبش لرزید و کوک حس کرد دوباره عاشق شده❤️
شب کامنت همین پست رو ببینین ادامه اشو میزارن
۲.۸k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.