این پارت دارای قسمت های مثبت ۱۸ هستش گزارش نده رباطم فعال
این پارت دارای قسمت های مثبت ۱۸ هستش گزارش نده رباطم فعاله نمیخوایید نخونید کسی مجبورتون نکرده
وقتی بدموقعه پسرتون میاد تو اتاق...
ا.ت و یونگی باهم 6 ساله ازدواج کردن و یه بچه 5 ساله به اسم یوجین دارن
توی مهمونی بودیم
مهمونی برای اینه که اعضا بعد از دو، سه سال سربازیشون تموم شده و باز دورهم جمع شدن و جشن گرفتن
یونگی : پسر بابا چه بزرگ شده چقدر تو خوشگلی از بس به بابات بردی
ا.ت : منم هینجام
یونگی : باشه حالا توهم بیا
(لب ا.ت رو بوسید)
جیمین : پایدار پایدار
یونگی : تو باید تو همه چی باشی و خودتو نشون بدی
جیمین : جلو بچه زشته
یونگی : پسرم خودش این کارس
ا.ت : بیا شروع شد من دو سال تربیتش کردم حالا باباش اقا یونگی میخواد تو دو ساعت برینه توش
یونگی : باید اینارو بدونه
ا.ت : میخوایی جلوش س//س کنیم
یونگی : اره چرا که نه
ا.ت : یونگی حالت خوبه
یونگی : نه دارم شوخی میکنم قربون چشات شم، میدونی که فقط خودت میتونی نیاز هامو بر طرف کنی
ا.ت : اووو، اون ورژنت برگشته
جیمین : یوجین عمو بیا ما بریم
(کمر ا.ت رو گرفت و لبشو بو//سید از اونجایی که یونگی صبر نداره ا.ت رو با بو//سه های پی در پی به یکی از اتاق ها همراهی میکنه)
(یونگی منو به دیوار چسبوند، شروع به کار کرد از پش//ت تمام حج//مشو داخ//لم کرد و تل//مبه منو رو مبل تو اتاق انداخت شروع به بو//سیدنم کرد و از لبام کند و روی گردنم دوتا مارک گذاشت ناله هام بلند تر و بلند تر میشد شکممو بو//سه های پی در پر میزد و سراغ پایی//ن تنم رفت و شروع به لی//س زدن کرد که...
youjin :
یوجین : عمو جیمین بابام کجاست
جیمین : حتما تو یکی از این اتاق دارن عه ععوم عع عوم
جونگ کوک : عه بچه اس هنوز با باباش اشتباش گرفتی
جیمین : ببخشید باباش خودش اینارو قبل از من بهش گفته
(یوجین اونارو ترک کرد و توی اتاقا دنبال باباش میگشت که در یکی از اتاقارو باز کرد و...)
...
(یه عاه بلند کشیدم که در باز شد و هردومون نگاهمون به یوجین قفل شد، سریع پاهامو جمع کردم و یونگی رفت و یوجین و برد بیرون)
یونگی : سریع لباساتو بپوش بیا، ادامشو بزار تو خونه
ا.ت : عااههه از دست تو یونگی
(لباسامو پوشیدم خودمو جمع و جور کردم و رفتم بیرون)
یوجین : بابا، مامانم خیلی سک//سیه
یونگی : هی هی چی میگی اینو کی بهت یاد داده
یوجین : عمو جونگ کـ...
جونگ کوک : عه سلااام ، عه یوجین چی میگی بیا بریم اینجا کارت دارم
ا.ت : ددی
یونگی :جونم
ا.ت : چی میگی جمعش کردی
(کمر باریک ا.ت و گرفت و با بو//سه با ا.ت حرف زد)
یونگی : حق با یوجینه خیلی سک//سی
#تکپارتی_یونگی
#فایتینگ
وقتی بدموقعه پسرتون میاد تو اتاق...
ا.ت و یونگی باهم 6 ساله ازدواج کردن و یه بچه 5 ساله به اسم یوجین دارن
توی مهمونی بودیم
مهمونی برای اینه که اعضا بعد از دو، سه سال سربازیشون تموم شده و باز دورهم جمع شدن و جشن گرفتن
یونگی : پسر بابا چه بزرگ شده چقدر تو خوشگلی از بس به بابات بردی
ا.ت : منم هینجام
یونگی : باشه حالا توهم بیا
(لب ا.ت رو بوسید)
جیمین : پایدار پایدار
یونگی : تو باید تو همه چی باشی و خودتو نشون بدی
جیمین : جلو بچه زشته
یونگی : پسرم خودش این کارس
ا.ت : بیا شروع شد من دو سال تربیتش کردم حالا باباش اقا یونگی میخواد تو دو ساعت برینه توش
یونگی : باید اینارو بدونه
ا.ت : میخوایی جلوش س//س کنیم
یونگی : اره چرا که نه
ا.ت : یونگی حالت خوبه
یونگی : نه دارم شوخی میکنم قربون چشات شم، میدونی که فقط خودت میتونی نیاز هامو بر طرف کنی
ا.ت : اووو، اون ورژنت برگشته
جیمین : یوجین عمو بیا ما بریم
(کمر ا.ت رو گرفت و لبشو بو//سید از اونجایی که یونگی صبر نداره ا.ت رو با بو//سه های پی در پی به یکی از اتاق ها همراهی میکنه)
(یونگی منو به دیوار چسبوند، شروع به کار کرد از پش//ت تمام حج//مشو داخ//لم کرد و تل//مبه منو رو مبل تو اتاق انداخت شروع به بو//سیدنم کرد و از لبام کند و روی گردنم دوتا مارک گذاشت ناله هام بلند تر و بلند تر میشد شکممو بو//سه های پی در پر میزد و سراغ پایی//ن تنم رفت و شروع به لی//س زدن کرد که...
youjin :
یوجین : عمو جیمین بابام کجاست
جیمین : حتما تو یکی از این اتاق دارن عه ععوم عع عوم
جونگ کوک : عه بچه اس هنوز با باباش اشتباش گرفتی
جیمین : ببخشید باباش خودش اینارو قبل از من بهش گفته
(یوجین اونارو ترک کرد و توی اتاقا دنبال باباش میگشت که در یکی از اتاقارو باز کرد و...)
...
(یه عاه بلند کشیدم که در باز شد و هردومون نگاهمون به یوجین قفل شد، سریع پاهامو جمع کردم و یونگی رفت و یوجین و برد بیرون)
یونگی : سریع لباساتو بپوش بیا، ادامشو بزار تو خونه
ا.ت : عااههه از دست تو یونگی
(لباسامو پوشیدم خودمو جمع و جور کردم و رفتم بیرون)
یوجین : بابا، مامانم خیلی سک//سیه
یونگی : هی هی چی میگی اینو کی بهت یاد داده
یوجین : عمو جونگ کـ...
جونگ کوک : عه سلااام ، عه یوجین چی میگی بیا بریم اینجا کارت دارم
ا.ت : ددی
یونگی :جونم
ا.ت : چی میگی جمعش کردی
(کمر باریک ا.ت و گرفت و با بو//سه با ا.ت حرف زد)
یونگی : حق با یوجینه خیلی سک//سی
#تکپارتی_یونگی
#فایتینگ
۵۰۱
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.