رمان دنیای من
#رمان #دنیای_من
پارت چهل و نهم:
_نباس فحش میداد
اریا_ع عمه خجالت بکش بوزینع
_عمتع
خوشم میاد دو دیقع پیش جلوش سوتی دادم
زدن زیر خندع و عمه هم فقط خندید و چیزی نگفتم
دوستان میخایم رمان و جهشی رد کنیم بریم ١ سال بعد 😉
(یک سال بعد(روز اول تابستان))
اخیششش
تموم شدا
نشستم و ب تاج گل محشرم ک ع گلای رز درست شدع بود خیرع شدع بودم
چع ناز بود
موهام و باز کردم
موهام و کمی کوتاه کردع بودم ی ۴ بند انگشت تا پایین کمرم فاصلع داشت
فرقم و باز کردم و تاج گلو روی سرم گزاشتم
جووون چ ناز شدم
روی میز ارایش نشستم
ب لباسام نگاه کردم
پیراهن استین بلند نیم تنه ای زرشکی رنگ
شلوارک مشکی
روی میز ارایش نشستم
رژ زرشکی رنگی و زدم و رژ گونع ی صورتی و روی گونه هام کشیدم
بلند شدم
تا در و باز کردم یکی ع اونور پیدا شد
طرف چنان جیغی زر عینهو این بچع ها
و اون خرس گنده ارین بود ک باوجود ٢٧ سال سن عقلش کامل نیس
_ها چتع ؟ دیع چی میخای؟
ارین_گمشو اصن نمیخاد تو بیای
داشت میرفت ک ازش پرسیدم
_کجا؟کجا میخاسیم بریم؟کجا نمیخاد بیام؟عروسی داریم ؟ ختم دا....
دهنمو گرفت
ارین_وای دنیا یدیقعه خفع شو بزار منم حرف بزنم
_هَ ها ؟بنال دیع؟کی مردع؟کی زن یا شوور گرفتع
ارین_واییییی سرم رف
_بگیرش نرع
ارین_نمیگما
_اریا گوه خورد
تک خنده ای کرد
ارین_لباساتو بپوش بریم فرودگاه
_واس چی؟
با حرفی ک زد مغزم هنگید
_نههههههه؟
ارین_چرا بوخودا
_دروغ میگی؟
ارین_ن بخدا
چنان پریدم هوا و جیغ کشیدم ک ارین کُپ(شکع)موند
پریدم تو اتاق و بیتوجع بع این ک ارین بدبخت تو چهارچوب درع درو برهم زدم
بع داد ارین و فحش هایی ک میداد هم اهمیت ندادم
فقط میخاسم برسم فرودگاه
وای هنوز باورم نمیشع
......
نظر بدین فداتون❤
پارت چهل و نهم:
_نباس فحش میداد
اریا_ع عمه خجالت بکش بوزینع
_عمتع
خوشم میاد دو دیقع پیش جلوش سوتی دادم
زدن زیر خندع و عمه هم فقط خندید و چیزی نگفتم
دوستان میخایم رمان و جهشی رد کنیم بریم ١ سال بعد 😉
(یک سال بعد(روز اول تابستان))
اخیششش
تموم شدا
نشستم و ب تاج گل محشرم ک ع گلای رز درست شدع بود خیرع شدع بودم
چع ناز بود
موهام و باز کردم
موهام و کمی کوتاه کردع بودم ی ۴ بند انگشت تا پایین کمرم فاصلع داشت
فرقم و باز کردم و تاج گلو روی سرم گزاشتم
جووون چ ناز شدم
روی میز ارایش نشستم
ب لباسام نگاه کردم
پیراهن استین بلند نیم تنه ای زرشکی رنگ
شلوارک مشکی
روی میز ارایش نشستم
رژ زرشکی رنگی و زدم و رژ گونع ی صورتی و روی گونه هام کشیدم
بلند شدم
تا در و باز کردم یکی ع اونور پیدا شد
طرف چنان جیغی زر عینهو این بچع ها
و اون خرس گنده ارین بود ک باوجود ٢٧ سال سن عقلش کامل نیس
_ها چتع ؟ دیع چی میخای؟
ارین_گمشو اصن نمیخاد تو بیای
داشت میرفت ک ازش پرسیدم
_کجا؟کجا میخاسیم بریم؟کجا نمیخاد بیام؟عروسی داریم ؟ ختم دا....
دهنمو گرفت
ارین_وای دنیا یدیقعه خفع شو بزار منم حرف بزنم
_هَ ها ؟بنال دیع؟کی مردع؟کی زن یا شوور گرفتع
ارین_واییییی سرم رف
_بگیرش نرع
ارین_نمیگما
_اریا گوه خورد
تک خنده ای کرد
ارین_لباساتو بپوش بریم فرودگاه
_واس چی؟
با حرفی ک زد مغزم هنگید
_نههههههه؟
ارین_چرا بوخودا
_دروغ میگی؟
ارین_ن بخدا
چنان پریدم هوا و جیغ کشیدم ک ارین کُپ(شکع)موند
پریدم تو اتاق و بیتوجع بع این ک ارین بدبخت تو چهارچوب درع درو برهم زدم
بع داد ارین و فحش هایی ک میداد هم اهمیت ندادم
فقط میخاسم برسم فرودگاه
وای هنوز باورم نمیشع
......
نظر بدین فداتون❤
۶.۶k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.