دوست پسر مافیای من پارت ۳۲=
دوست پسر مافیای من پارت ۳۲=
=:جانم چیشده بیبی؟
(نکته؛کوک از قضیه باخبره)
+:امم راستش میخواستم یچیزی بهت بگم
=:اول بیا اینجا بعد بگو(به پاهاش اشاره کرد)
=:نه راحتم میگم همینجوری
+:نگفتم راحتی یا نه بدو بیا زود
دستام یخ زده بودن از استرس از این ور هم از ترس داشتم میمردم اگ میرفتم بغل کوک میفهمید
=:میسو منو عصبی نکن دلت ک تنبیه نمیخواد هوم؟
+:ایشش
اسم تنبیهو آورد از سر مجبوری رفتم سعی کردم خونسرد باشم ولی انگار میدونست از قصد منو گفت برم روی پاش هر چند ک کلا توی این یک سالی ک با کوک دوستم کلا دو ساعت هم روی مبل نشستم کلا روی پای کوکم(گمشو بیا پایین از پای بچمم)
از زبان کوک
فهمیدم ک میسو میخواد قضیه جسی رو بگه اون روزی هم ک رفتش کافه دنبالش کرده بودن بهم گفته بودن با جسیه خیلی عصبی شدم ولی میخواستم ببینم خودش بهم میگ یا نه بعدش ک دیدم میخواد قضیه رو برام تعریف کنه هم استرس داشت هم ترس گفتم بیاد بغلم یکم آروم شه هر چند من با این کارم بیشتر بهش استرس دادم😂
=:خب حالا بگو ببینم چیشده؟(اخم جدی)
+:میشه انقد جدی نباشی اخماتم باز کن خیلی ترسناک میشی اینجوری
=:😂خیلی خب باشه حالا بگو(کیوت)
+:😊خب ببین من سه روز پیش با جسی رفته بودم کافه بهم گفتش ک یک کار خیلی واجب داره باهام خیلی التماسم کرد
=:اونوقت چه کار واجبی؟(جدی و اخم)
+:(آب دهنمو قورت دادم آخه این بشر چرا انقد ترسناکه منم ک با کی دوست شدم)بهم گفتش ک تو اگر میتونی کمکشکنی از زیر دست اون اربابش بیاد بیرون
=:هه(پوزخند) دیگ الان نیازی به کمک من نداره بیب
+:چرا؟
=:چونکه همون روزی ک جنابعالی باهاش رفتی کافه دستور مرگش صادر شد کشتمش هر چند فرستادمتش پیش یکی از مافیا ها ک قطعا زنده بیرون نمیاد(پوزخند)
+:چرا اینکارو کردی(چشماش پر شد)
=:چونکه دیگ نمیخواستمش دورو برت ببینمش و اینکه اصلا تو به چه حقی وقتی من گفتم حق نداری باهاش حتی تلفنی حرف بزنی پاشدی رفتی بیرون هااا؟(کمی داد)
+:تو چرا اون کارو کردی با اون دختره ی بدبخت؟(گریه)
=:چونکه دوست داشتم الانم گریه نکن دیگ نمیتونم اشکاتو ببینم قلبم درد میگیره
از زبان میسو
اومدم حرف بزنم ک دستشو گذاشت جلوی دهنم نذاشت حرف بزنم
=:ببین عزیزدلم من بهت گفتم حق نداری باهاش بری بیرون خودت گوش نکردی تنبیهت هم سره جاشه و همینطور دیگ هم حق نداری بدون من پاتو از در این عمارت بزاری بیرون وگرنه جفت پاهاتو قلم میکنم در ضمن دیگ هم درباره ی اون دختره ی هرزه حق نداری صحبت کنی خودتم از فکرت اونو بیرون کن گریه هم نکن لطفا
=:جانم چیشده بیبی؟
(نکته؛کوک از قضیه باخبره)
+:امم راستش میخواستم یچیزی بهت بگم
=:اول بیا اینجا بعد بگو(به پاهاش اشاره کرد)
=:نه راحتم میگم همینجوری
+:نگفتم راحتی یا نه بدو بیا زود
دستام یخ زده بودن از استرس از این ور هم از ترس داشتم میمردم اگ میرفتم بغل کوک میفهمید
=:میسو منو عصبی نکن دلت ک تنبیه نمیخواد هوم؟
+:ایشش
اسم تنبیهو آورد از سر مجبوری رفتم سعی کردم خونسرد باشم ولی انگار میدونست از قصد منو گفت برم روی پاش هر چند ک کلا توی این یک سالی ک با کوک دوستم کلا دو ساعت هم روی مبل نشستم کلا روی پای کوکم(گمشو بیا پایین از پای بچمم)
از زبان کوک
فهمیدم ک میسو میخواد قضیه جسی رو بگه اون روزی هم ک رفتش کافه دنبالش کرده بودن بهم گفته بودن با جسیه خیلی عصبی شدم ولی میخواستم ببینم خودش بهم میگ یا نه بعدش ک دیدم میخواد قضیه رو برام تعریف کنه هم استرس داشت هم ترس گفتم بیاد بغلم یکم آروم شه هر چند من با این کارم بیشتر بهش استرس دادم😂
=:خب حالا بگو ببینم چیشده؟(اخم جدی)
+:میشه انقد جدی نباشی اخماتم باز کن خیلی ترسناک میشی اینجوری
=:😂خیلی خب باشه حالا بگو(کیوت)
+:😊خب ببین من سه روز پیش با جسی رفته بودم کافه بهم گفتش ک یک کار خیلی واجب داره باهام خیلی التماسم کرد
=:اونوقت چه کار واجبی؟(جدی و اخم)
+:(آب دهنمو قورت دادم آخه این بشر چرا انقد ترسناکه منم ک با کی دوست شدم)بهم گفتش ک تو اگر میتونی کمکشکنی از زیر دست اون اربابش بیاد بیرون
=:هه(پوزخند) دیگ الان نیازی به کمک من نداره بیب
+:چرا؟
=:چونکه همون روزی ک جنابعالی باهاش رفتی کافه دستور مرگش صادر شد کشتمش هر چند فرستادمتش پیش یکی از مافیا ها ک قطعا زنده بیرون نمیاد(پوزخند)
+:چرا اینکارو کردی(چشماش پر شد)
=:چونکه دیگ نمیخواستمش دورو برت ببینمش و اینکه اصلا تو به چه حقی وقتی من گفتم حق نداری باهاش حتی تلفنی حرف بزنی پاشدی رفتی بیرون هااا؟(کمی داد)
+:تو چرا اون کارو کردی با اون دختره ی بدبخت؟(گریه)
=:چونکه دوست داشتم الانم گریه نکن دیگ نمیتونم اشکاتو ببینم قلبم درد میگیره
از زبان میسو
اومدم حرف بزنم ک دستشو گذاشت جلوی دهنم نذاشت حرف بزنم
=:ببین عزیزدلم من بهت گفتم حق نداری باهاش بری بیرون خودت گوش نکردی تنبیهت هم سره جاشه و همینطور دیگ هم حق نداری بدون من پاتو از در این عمارت بزاری بیرون وگرنه جفت پاهاتو قلم میکنم در ضمن دیگ هم درباره ی اون دختره ی هرزه حق نداری صحبت کنی خودتم از فکرت اونو بیرون کن گریه هم نکن لطفا
۱۵.۴k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.