پارت ۶
پارت ۶
ا.ت ویو منم بهش گفتم ک دوسش دارم و ی کیک خوشمزه خوردیم و اومدیم بیرون بعد هم سوار ماشین شدیم ک تهیونگ منو رسوند خونه .
تهیونگ : خب فکر کنم دیگه میخوای بریم ؟
ا.ت : خب اره دیگه باید کاری کنم؟
تهیونگ : مهمون دوست نداری ؟
ا.ت : اها..... فهمیدم تو هم میخوای بیای ؟۰-۰
تهیونگ : این شد ....... بله ک میام .۰-۰
ا.ت ویو
باهم رفتیم خونه و تهیونگ نشست و منم زنگ زدم ب مامانم و باهاش حرف زدم و خیلی خوشحال شدم و همین
تهیونگ : ا.ت مامان خوبی داریا خیلی خوب باهات حرف میزنه معلوم دلتنگته
ا.ت : اره منم دلم براش تنگه
تهیونگ : خب بریم سر اصل مطلب
ا.ت : وایسا اگه جنجالی ی چی بیارم بخوریم ۰-۰
ا.ت ویو
رفتم یکم خوراکی اوردم و نستم روبه روش
ا.ت : خب..... بفرمایید
تهیونگ : خب ...... تو دیگه دوست دختر منی و منم دوست پسرت ۰-۰
ا.ت :•-• oh my God
تهیونگ : خب منم برم دیگه
ا.ت : دوست داشتی بمون ( با خودش تو مغزش = ( این چی بود گفتم )
تهیونگ : اره حال ندارم برم پس همینجا میمونم
.......
تمام
ا.ت ویو منم بهش گفتم ک دوسش دارم و ی کیک خوشمزه خوردیم و اومدیم بیرون بعد هم سوار ماشین شدیم ک تهیونگ منو رسوند خونه .
تهیونگ : خب فکر کنم دیگه میخوای بریم ؟
ا.ت : خب اره دیگه باید کاری کنم؟
تهیونگ : مهمون دوست نداری ؟
ا.ت : اها..... فهمیدم تو هم میخوای بیای ؟۰-۰
تهیونگ : این شد ....... بله ک میام .۰-۰
ا.ت ویو
باهم رفتیم خونه و تهیونگ نشست و منم زنگ زدم ب مامانم و باهاش حرف زدم و خیلی خوشحال شدم و همین
تهیونگ : ا.ت مامان خوبی داریا خیلی خوب باهات حرف میزنه معلوم دلتنگته
ا.ت : اره منم دلم براش تنگه
تهیونگ : خب بریم سر اصل مطلب
ا.ت : وایسا اگه جنجالی ی چی بیارم بخوریم ۰-۰
ا.ت ویو
رفتم یکم خوراکی اوردم و نستم روبه روش
ا.ت : خب..... بفرمایید
تهیونگ : خب ...... تو دیگه دوست دختر منی و منم دوست پسرت ۰-۰
ا.ت :•-• oh my God
تهیونگ : خب منم برم دیگه
ا.ت : دوست داشتی بمون ( با خودش تو مغزش = ( این چی بود گفتم )
تهیونگ : اره حال ندارم برم پس همینجا میمونم
.......
تمام
۸۲.۱k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.