Days by days¹⁶

درست فکر میکردم...
اومد...

صدای موتورش کل مدرسه رو فرا گرفته بود و همه داشتن بهش نگا می کردن.
با اینکه معمولا پسرا از موهای بلند برای دختر خوششون میاد ولی با این کارش نصف پسرا هم بهش علاقه پیدا کردم....
واقعا که جادویه ...ولی دیوونه
از موتور پیاده شد ملورین هم با سرعت به سمتش دوید.
ولی همه تعجب کردن چون اون ملورینو پس زد....
...
سکوت ۲ دقیقه ای کل منطقه مدرسه رو گرفته بود که ملورین به خودش اومد و گفت..به چی نگاه می کنیننن
برین سر کلاساتونننن(با صدای دخترونه ولی عصبانی)
___نمیدونم گفته بودم یا نه ولی اسم دوست دختر ملورین از الان سونا هستشش___

من که از همون اولشم برام مهم نبود فقط رامو کج کردم...
زنگ خورد و نصف یا میشه گفت کل مدرسه داشتن درمورد اتفاق صحبت می کردند...واقعا عجیب بود.
نمیدونم ولی من احساس دلدردی رو حس می کردم که از استرس بود و این استرس نشون می داد که یه اتفاقی قراره بیوفته.

بچه ها من rozgold7 هستم ولی اکانتم متاسفانه پرید ولی همه پوست ها و جزیاتش هست میتونید ببینیدد...

سر همین موضوع یکم طول کشید پارت بزارممممم*_*