درخواستی
#درخواستی
پارت¹⁰
_(کلا دستمو فراموش کرده بودم باید خون روشو پاک میکردم)
_چیزی نیست عروسکم یه خراش سادس همین
+یعنی چی یه خراش سادس؟!نگاه کن روی آستین پیرهنت هم چند قطره خون هست..جیمین راستشو بهم بگو!(نگران)
_امم..خب.. شاید با یه نفر که به اموالم نزدیک شده بود تصفیه حساب کردم(لبخند)
+جیمین تو چیکار کردی؟!
_چیه خب باید یه درسی بهش میدادم تا دیگه دوروبرت نپلکه
(ا٫ت از روی تخت بلند میشه و میره سمت در)
_بیبی کجا میری؟
+الان میام
(میره بیرون و بعد از چند ثانیه با جعبه کمک های اولیه بر میگرده و میشینه روبهروی جیمین)
+دستتو بده
(جیمین لبخندی به دخترکش میزنه و دستشو تو دستای کوچولوی فرشتش میزاره..ا٫ت شروع میکنه به رسیدگی کردم به دست همسرش)
+آخه من به تو چی بگم چندبار گفتم دعوا نکن..چرا همش دنبال دردسری.. اگر چیزیت میشد چی؟آگر آسیب جدی ای میدید چی؟فقط دستت آسیب دیده؟اگر بخواد ازت انتقام بگیره و بهت صدمه بزنه چی؟اگر....(جیمین که تو این مدت با خنده به نگرانی و غر زدن های دختر کوچولوش نگاه میکرد با بوسه به لب های ا٫ت ساکتش میکنه)
_نگران نباش پرنسسم من هیچ آسیبی ندیدم تازه اون عوضی هیچ غلطی نمیتونه بکنه باشه؟الانم اخماتو وا کن دلم نمیخواد ناراحت باشی(با شستش گونه ا٫ت رو نوازش میکنه)
+عزیزم من فقط نگرانتم
_قربونت بشم من جوجه کوچولوی من نگرانمه آره(شروع میکنه به قلقلک دادن ا٫ت و با لذت به خنده های گوشنواز پرسسش گوش میده)
+جیمین..توروخدا..بسه..آخ دلم..(خنده)
(از قلقلک دادنش دست برمیداره و ا٫ت رو تو بغلش میکشه)
_امممم..بغلت بهم آرامش میده
+موچی کوچولو حسود من(خنده)
_عه..من کوچولو نیستم
+هستی
_نیستم
+هستییی
_نیستم خودت کوچولویی
+کوچولووو
_دلت باز قلقلک میخواد؟
+نه نه غلط کردم اصلا تو بیگ بویی خوبه؟
_معلومه که هستم
+باشه آقای بیگ بوی الان بشین دستتو پانسمان کنم
(ا٫ت دست جیمینو پانسمان میکنه و جیمین انقدر غرق تماشای فرشته روبروش بود که هیچ دردی حس نکرد)
+خب تموم شد(یه بوسه روی دسته جیمین میزاره)
+اینطوری زود خوب میشه(لبخند)
_اوه..فکنم واقعا خوب شد دیگه درد نمیکنه
+_(خنده)
_بیبی بیا دنبالم(دستشو گرفتم و بردمش سمت آشپزخونه همین که کیسه هارو دید دوید سمتشون)
+وای شکلات..موچی..پاستیل همه چی هست(ذوق)(رفتم پریدم بغلش)
+مرسی عشقم تو بهترینی
_خواهش میکنم جوجه ی من..خب خانومم نظرت چیه فیلم ببینیم و خوراکی بخوریم
+آخ جون آرههه(بالا پایین میپره)
_کیوت(خنده)
ادامه دارد...
پارت¹⁰
_(کلا دستمو فراموش کرده بودم باید خون روشو پاک میکردم)
_چیزی نیست عروسکم یه خراش سادس همین
+یعنی چی یه خراش سادس؟!نگاه کن روی آستین پیرهنت هم چند قطره خون هست..جیمین راستشو بهم بگو!(نگران)
_امم..خب.. شاید با یه نفر که به اموالم نزدیک شده بود تصفیه حساب کردم(لبخند)
+جیمین تو چیکار کردی؟!
_چیه خب باید یه درسی بهش میدادم تا دیگه دوروبرت نپلکه
(ا٫ت از روی تخت بلند میشه و میره سمت در)
_بیبی کجا میری؟
+الان میام
(میره بیرون و بعد از چند ثانیه با جعبه کمک های اولیه بر میگرده و میشینه روبهروی جیمین)
+دستتو بده
(جیمین لبخندی به دخترکش میزنه و دستشو تو دستای کوچولوی فرشتش میزاره..ا٫ت شروع میکنه به رسیدگی کردم به دست همسرش)
+آخه من به تو چی بگم چندبار گفتم دعوا نکن..چرا همش دنبال دردسری.. اگر چیزیت میشد چی؟آگر آسیب جدی ای میدید چی؟فقط دستت آسیب دیده؟اگر بخواد ازت انتقام بگیره و بهت صدمه بزنه چی؟اگر....(جیمین که تو این مدت با خنده به نگرانی و غر زدن های دختر کوچولوش نگاه میکرد با بوسه به لب های ا٫ت ساکتش میکنه)
_نگران نباش پرنسسم من هیچ آسیبی ندیدم تازه اون عوضی هیچ غلطی نمیتونه بکنه باشه؟الانم اخماتو وا کن دلم نمیخواد ناراحت باشی(با شستش گونه ا٫ت رو نوازش میکنه)
+عزیزم من فقط نگرانتم
_قربونت بشم من جوجه کوچولوی من نگرانمه آره(شروع میکنه به قلقلک دادن ا٫ت و با لذت به خنده های گوشنواز پرسسش گوش میده)
+جیمین..توروخدا..بسه..آخ دلم..(خنده)
(از قلقلک دادنش دست برمیداره و ا٫ت رو تو بغلش میکشه)
_امممم..بغلت بهم آرامش میده
+موچی کوچولو حسود من(خنده)
_عه..من کوچولو نیستم
+هستی
_نیستم
+هستییی
_نیستم خودت کوچولویی
+کوچولووو
_دلت باز قلقلک میخواد؟
+نه نه غلط کردم اصلا تو بیگ بویی خوبه؟
_معلومه که هستم
+باشه آقای بیگ بوی الان بشین دستتو پانسمان کنم
(ا٫ت دست جیمینو پانسمان میکنه و جیمین انقدر غرق تماشای فرشته روبروش بود که هیچ دردی حس نکرد)
+خب تموم شد(یه بوسه روی دسته جیمین میزاره)
+اینطوری زود خوب میشه(لبخند)
_اوه..فکنم واقعا خوب شد دیگه درد نمیکنه
+_(خنده)
_بیبی بیا دنبالم(دستشو گرفتم و بردمش سمت آشپزخونه همین که کیسه هارو دید دوید سمتشون)
+وای شکلات..موچی..پاستیل همه چی هست(ذوق)(رفتم پریدم بغلش)
+مرسی عشقم تو بهترینی
_خواهش میکنم جوجه ی من..خب خانومم نظرت چیه فیلم ببینیم و خوراکی بخوریم
+آخ جون آرههه(بالا پایین میپره)
_کیوت(خنده)
ادامه دارد...
۱۲.۰k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.