P16
P16
+(میخنده) اره....
÷منو اینجوری بغل نمیکنی خواهرتو بغل میکنیااا...
=حالت تو حسودی نکن...تو کی کلاپیش منی....
÷(چشم غره)....ات با تهیونگ اوکی شدی؟
+آره....
÷میخواید دوباره ا هم ازدواج کنید؟
+(سرشو تکون میده...)
=گذاشتم به عهده خودت ات....من هنوزمپشتتم...
بغلش کردم....
+ممنون....
÷خب برید دیگه...حسودیم شد....
+کثافت(خنده)
=خب نوبت یوناعه...
+مزاحمتون نمیشم....
÷زهر مارر
اومدم بیرون و رفتم تو اتاق تهیونگ...
+تهیونگگ؟
_.......
+تهیونگگ..خوابی؟
_نه خیرم بیدارم....
منتظر بودم بیای بخوابیم....
حرف زدی با کوک....
+اوهوم...گفت به خودتون مربوطه.....
_پس فردا میریم دوباره با هم ازدواج کنیممم
+چه زود!
_نمیتونم صبر کنم....
بند لباسمگیر کرده بود به تخت...
دستمو رو پای تهیونگ که زیر پتو بود گذاشتم تا بلند شم ولی با صدای آ*خ و آ*ی تهیونگ فهمیدم پاش نیست....
بدبخت نشم؟
_آیییی ات....آهه...
+ببخشید حواسم نبود.....خیلی درد گرفت؟
_از لذ*ت بود....درد نبود آه*هه!ات....پسرمو بیدار کردی...تا نره دا*خ*لت نمیخوابه......
+چرا مضخرف میگی؟ من و تو زن و شوهر نیستیم.....
_به زودی میشیم....
خ*ی*مه زد روم
+تهیونگ شوخی میکنی؟ بلند شو!
من باردارم....
_آروم انجام میدم ات.....درد دارم....
+نه....
ل*باشو رو لب*امگذاشت و اروم میم*کید و منم بعدش همراهیش کردم....
بعد از چند تا م*ا*ر*ک روی گردنم ش*ور*تک مش*ک*یمو از پا*ها*م بی*ر*ون کش*ید و دکمه تاپ*مو باز کرد و هر چی تو ت*نم بود کش*ید بیر*ون ....خیلی ت*ح*ر*یک شده بود..
از رگا. ی بدن*ش که برجسته شده بود و صورت پر عرقش معلوم بود که داره میمیره و م*یتر*که...
از یقش گرفتم و اومدم بالا و لباسای خودش هم از تنش ک*ن*د*م...
موهای مشکیشو بین انگشتام فشار دادم و اجازه دادم کا*ر*ش*و انجام بده....
.......
+تهیونگ....دارم میمیرم...
_تو که مخالف بودی!
لباسشو برداشت....
+تهیونگ....نه...لطفا....
داشتم به گریه میوفتادم...
لباسشو نصفه تن*ش کرد....درد بدی به تنم افتاد که جی*غ*ی زدم و انگار تهیونگ هم بدش نمیومد.........
+میخوای میخوای...آه
_منو تهدید میکنی؟
+تهیونگگگگ(گریه)
من نمیتونم! خیلی نامردی اگه بریییی(گریه)
_عه ات.....ببخشید....من که نمیخواستم تو این حال ولت کنم....میدونم درد داری....الان میریم حموم دردت میوفته...خب؟
اومد و منو تو بغلش گرفت...
_ببخشید عزیزم....
+خیلی وحشی میشیییی...میگم آرومممم..اگه بچم بمیره چییی(گریههه)
_عهه..الکیه مگه....هیچی نمیشه..
بمیرم الهی...الان خوب میشی....
اون شب هم رفتی*م ح*م*وم.....
(صبح)#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
+(میخنده) اره....
÷منو اینجوری بغل نمیکنی خواهرتو بغل میکنیااا...
=حالت تو حسودی نکن...تو کی کلاپیش منی....
÷(چشم غره)....ات با تهیونگ اوکی شدی؟
+آره....
÷میخواید دوباره ا هم ازدواج کنید؟
+(سرشو تکون میده...)
=گذاشتم به عهده خودت ات....من هنوزمپشتتم...
بغلش کردم....
+ممنون....
÷خب برید دیگه...حسودیم شد....
+کثافت(خنده)
=خب نوبت یوناعه...
+مزاحمتون نمیشم....
÷زهر مارر
اومدم بیرون و رفتم تو اتاق تهیونگ...
+تهیونگگ؟
_.......
+تهیونگگ..خوابی؟
_نه خیرم بیدارم....
منتظر بودم بیای بخوابیم....
حرف زدی با کوک....
+اوهوم...گفت به خودتون مربوطه.....
_پس فردا میریم دوباره با هم ازدواج کنیممم
+چه زود!
_نمیتونم صبر کنم....
بند لباسمگیر کرده بود به تخت...
دستمو رو پای تهیونگ که زیر پتو بود گذاشتم تا بلند شم ولی با صدای آ*خ و آ*ی تهیونگ فهمیدم پاش نیست....
بدبخت نشم؟
_آیییی ات....آهه...
+ببخشید حواسم نبود.....خیلی درد گرفت؟
_از لذ*ت بود....درد نبود آه*هه!ات....پسرمو بیدار کردی...تا نره دا*خ*لت نمیخوابه......
+چرا مضخرف میگی؟ من و تو زن و شوهر نیستیم.....
_به زودی میشیم....
خ*ی*مه زد روم
+تهیونگ شوخی میکنی؟ بلند شو!
من باردارم....
_آروم انجام میدم ات.....درد دارم....
+نه....
ل*باشو رو لب*امگذاشت و اروم میم*کید و منم بعدش همراهیش کردم....
بعد از چند تا م*ا*ر*ک روی گردنم ش*ور*تک مش*ک*یمو از پا*ها*م بی*ر*ون کش*ید و دکمه تاپ*مو باز کرد و هر چی تو ت*نم بود کش*ید بیر*ون ....خیلی ت*ح*ر*یک شده بود..
از رگا. ی بدن*ش که برجسته شده بود و صورت پر عرقش معلوم بود که داره میمیره و م*یتر*که...
از یقش گرفتم و اومدم بالا و لباسای خودش هم از تنش ک*ن*د*م...
موهای مشکیشو بین انگشتام فشار دادم و اجازه دادم کا*ر*ش*و انجام بده....
.......
+تهیونگ....دارم میمیرم...
_تو که مخالف بودی!
لباسشو برداشت....
+تهیونگ....نه...لطفا....
داشتم به گریه میوفتادم...
لباسشو نصفه تن*ش کرد....درد بدی به تنم افتاد که جی*غ*ی زدم و انگار تهیونگ هم بدش نمیومد.........
+میخوای میخوای...آه
_منو تهدید میکنی؟
+تهیونگگگگ(گریه)
من نمیتونم! خیلی نامردی اگه بریییی(گریه)
_عه ات.....ببخشید....من که نمیخواستم تو این حال ولت کنم....میدونم درد داری....الان میریم حموم دردت میوفته...خب؟
اومد و منو تو بغلش گرفت...
_ببخشید عزیزم....
+خیلی وحشی میشیییی...میگم آرومممم..اگه بچم بمیره چییی(گریههه)
_عهه..الکیه مگه....هیچی نمیشه..
بمیرم الهی...الان خوب میشی....
اون شب هم رفتی*م ح*م*وم.....
(صبح)#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۲۶.۷k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.