برادر غیرتی من
پارت ۲۴
یون : بریم
رفتیم
۲ ساعت بعد
یون : آخ نابود شدم
هانول : تموم شد
یون : سلام
همه به غیر هانول و هوجو و یون : عه سلام سوآ
یون : زنده برگشتی
پدر سوآ : تو این کارو با دخترم کردی
یون : آره زیادی گوه خورد
پدر سوآ : به چه جرعتی
یون : خودم با جرعت خودم
پدر سوآ : فکر کردی کی هستی
یون : رئیست هوشیرو
هوشیرو: لطفا منو عف کنید ارباب
یون : برو یه فکری به حالت میکنم
که جیا دوباره اومد چسبید به یون
جیا : نظرت چیه امشب بیای بار
یون : حالا ببینم ولی با تو نمیام
جیا : چرا دد.......
یونا : برو اون ور چقدر من از این کلمه بدم میاد
لیا : بچه ها شب بریم بار
یون : اهوم
هانول : داداشی
هوجو : خیر
یونا : هوجو
یونجی : دایی
هوجو : اینم میاد
هانول : این از من بد تره
هوجو : پس یون و یونجی شب پیش من میمونن شما برید
یون : می شب توی باندم کار دارم
هوجو : نمیشه
یون : به تو چه
هوجو : به من چه
یون : نه حرفمو پس میگیرم
هوجو : بیا اینجا
یون : یوناااااااااااااااااااااااا
یونا : هوجو نمیای سمت داداشم
هوجو : باشه بیاین بریم خونه ی من
همه باهم رفتیم خونه
هانول : عرررررررررررررررررررررر چرا
یونا : چه مرگته
هانول : یونگی شب نمیاد خونه
یون : پدصگگگگگگگگ
هوجو : هار هار حقته
یونا : کرم داری تازه از حموم در اومده بود چرا روش آرد ریختی
هوجو : سفید بشه
لیا : رنگ این از آرد سفید تره
یون دوباره رفت حموم
۱۰ مین بعد
یون : برو گمشو
هوجو : بسوز آجوما منو بیشتر دوست داره
آجوما : میبینید من چی میکشم
آیو : بستهههههههههههههههه
جیمین : دو ساعت اومدیم اینجا
یون : آجوما منو بیشتر دوست داری یا این درازو
آجوما : هیچکدومتونو
هوجو : من درازم
یون : آره درازی
هوجو : وایسا دستم بهت برسه
یون : نمیرسه
داشت از پله ها میرفت پایین که پاش لیز خورد
سریع رفتم گرفتمش
هوجو : خوبی
یون : آره
سوجون : دیدین آروم شدن
هوجو : چیزیت که نشد
یون : فقط ولم پیچ خورد
باش کردم و بردمش پایین و گذاشتمش رو مبل
و پاشو بستم ( از حسودی بسوزیم کسی نیست برای ما این کارو بکنه )
یون : نمیخواد
هوجو : هیس بزار کارمو بکنم
لیا : یون
یون : هوم
لیا : من اینو دیشب توی اون اتاق شکنجه پیدا کردم
یون : کجاش بود
لیا : کنار زنجیرا
یون : ن نه م م میزاشتی ه همون ج جا ب ب بمونه (ترس )
هوجو : چته چرا دستات سرد شد
یونا : این مال کنه
لیا : پس چرا یون ازش میترسه
یون : نزدیک من نیارش ( ترس )
هوجو : این چیه
یون : یه میله به شکل استوانه که اینو.....
یونا : یه بار تو پهلوی یون فرو کردن ولی بد ترین شکنجش بود
هوجو : آروم باش تا شب بریم بار
یون : باشه ( نفس عمیق )
هوجو : ساعت چنده
آجوما : ۸ شب
همه رفتیم آماده شدیم و رفتیم
هوجو:.....
🐾✨
یون : بریم
رفتیم
۲ ساعت بعد
یون : آخ نابود شدم
هانول : تموم شد
یون : سلام
همه به غیر هانول و هوجو و یون : عه سلام سوآ
یون : زنده برگشتی
پدر سوآ : تو این کارو با دخترم کردی
یون : آره زیادی گوه خورد
پدر سوآ : به چه جرعتی
یون : خودم با جرعت خودم
پدر سوآ : فکر کردی کی هستی
یون : رئیست هوشیرو
هوشیرو: لطفا منو عف کنید ارباب
یون : برو یه فکری به حالت میکنم
که جیا دوباره اومد چسبید به یون
جیا : نظرت چیه امشب بیای بار
یون : حالا ببینم ولی با تو نمیام
جیا : چرا دد.......
یونا : برو اون ور چقدر من از این کلمه بدم میاد
لیا : بچه ها شب بریم بار
یون : اهوم
هانول : داداشی
هوجو : خیر
یونا : هوجو
یونجی : دایی
هوجو : اینم میاد
هانول : این از من بد تره
هوجو : پس یون و یونجی شب پیش من میمونن شما برید
یون : می شب توی باندم کار دارم
هوجو : نمیشه
یون : به تو چه
هوجو : به من چه
یون : نه حرفمو پس میگیرم
هوجو : بیا اینجا
یون : یوناااااااااااااااااااااااا
یونا : هوجو نمیای سمت داداشم
هوجو : باشه بیاین بریم خونه ی من
همه باهم رفتیم خونه
هانول : عرررررررررررررررررررررر چرا
یونا : چه مرگته
هانول : یونگی شب نمیاد خونه
یون : پدصگگگگگگگگ
هوجو : هار هار حقته
یونا : کرم داری تازه از حموم در اومده بود چرا روش آرد ریختی
هوجو : سفید بشه
لیا : رنگ این از آرد سفید تره
یون دوباره رفت حموم
۱۰ مین بعد
یون : برو گمشو
هوجو : بسوز آجوما منو بیشتر دوست داره
آجوما : میبینید من چی میکشم
آیو : بستهههههههههههههههه
جیمین : دو ساعت اومدیم اینجا
یون : آجوما منو بیشتر دوست داری یا این درازو
آجوما : هیچکدومتونو
هوجو : من درازم
یون : آره درازی
هوجو : وایسا دستم بهت برسه
یون : نمیرسه
داشت از پله ها میرفت پایین که پاش لیز خورد
سریع رفتم گرفتمش
هوجو : خوبی
یون : آره
سوجون : دیدین آروم شدن
هوجو : چیزیت که نشد
یون : فقط ولم پیچ خورد
باش کردم و بردمش پایین و گذاشتمش رو مبل
و پاشو بستم ( از حسودی بسوزیم کسی نیست برای ما این کارو بکنه )
یون : نمیخواد
هوجو : هیس بزار کارمو بکنم
لیا : یون
یون : هوم
لیا : من اینو دیشب توی اون اتاق شکنجه پیدا کردم
یون : کجاش بود
لیا : کنار زنجیرا
یون : ن نه م م میزاشتی ه همون ج جا ب ب بمونه (ترس )
هوجو : چته چرا دستات سرد شد
یونا : این مال کنه
لیا : پس چرا یون ازش میترسه
یون : نزدیک من نیارش ( ترس )
هوجو : این چیه
یون : یه میله به شکل استوانه که اینو.....
یونا : یه بار تو پهلوی یون فرو کردن ولی بد ترین شکنجش بود
هوجو : آروم باش تا شب بریم بار
یون : باشه ( نفس عمیق )
هوجو : ساعت چنده
آجوما : ۸ شب
همه رفتیم آماده شدیم و رفتیم
هوجو:.....
🐾✨
۴.۱k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.