★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 3
برادرم جیمین اومد گفت 👇🏻
جیمین: سلام خواهری
چآیون: سلام داداشی (ذوق)
جیمین: بیام تو
چآیون: البته بیا بیا
وقتی که جیمین اومد داخل دیدم جونگکوک اومد توی حال و بدبخت شدیم
جونگکوک به جیمین گفت 👇🏻
جونگکوک: سلام شما کی هستی؟
جیمین: من برادره چآیون هستم تو کدوم خری هستی!!!!
جونگکوک: من گرگش هستم
جیمین: چییییییییییی (تعجب)
جیمین و جونگکوک داشت دعوا میکردن که من داد زدم گفتم 👇🏻
چآیون: بسهههههههههههه (داد)
جونگکوک: چشم
جیمین: چشم
چآیون: جونگکوک برو تو اتاق جیمین تو هم بشین
جیمین: تا وقتی ثابت نکنه گرگه من از جام تکون نمیخورم
جونگکوک: باشه،چآیون برو گوشت بیار
چآیون: باش
وقتی که جونگکوک گوشت رو خورد به گرگ تبدیل شد و جیمین بهش زل زد و غش کرد
بهش گفتم 👇🏻
چآیون: جیمین پاشو (نگران)
جونگکوک: فکر کنم زیاده روی کردم
جیمین: فقط میخوام بخوابم (بیحال)
چآیون: باشه داداش،جونگکوک بیا کمک بلندش کن
جونگکوک: باش
چآیون: تا سه میگم بلندش کنیم اوکی
جونگکوک: اوکی
چآیون: ۱_۲_۳ حالا
جیمین رو گذاشتم روی مبل و خوابید به جونگکوک هم گفتم بره بخوابه
صبح شد
صبح شد بیدار شدم رفتم مدرسه ساعت رو نگاه کردم دیدم زود بیدار شدم رفتم مدرسه مثل همیشه استاد زر زر کرد و رفت زنگ اخر دوستم گفت 👇🏻
یونآ: چآیون فردا بریم بار
چآیون: باشه
یونآ: بای
چآیون: بای
رفتم خونه دیدم جیمینو جونگکوک خوب باهم کنار اومدن
بهشون گفتم 👇🏻
چآیون: جیمین و جونگکوک فردا قراره بریم بار پس میریم بیرون خرید کنیم
جونگکوک: باشه
جیمین: اوکی
★پارت بعدی رو به یه شرط میزارم که لایک کنید★
#بی_تی_اس #جونگکوک #فیک #داستان #فیک_از_جونگکوک
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 3
برادرم جیمین اومد گفت 👇🏻
جیمین: سلام خواهری
چآیون: سلام داداشی (ذوق)
جیمین: بیام تو
چآیون: البته بیا بیا
وقتی که جیمین اومد داخل دیدم جونگکوک اومد توی حال و بدبخت شدیم
جونگکوک به جیمین گفت 👇🏻
جونگکوک: سلام شما کی هستی؟
جیمین: من برادره چآیون هستم تو کدوم خری هستی!!!!
جونگکوک: من گرگش هستم
جیمین: چییییییییییی (تعجب)
جیمین و جونگکوک داشت دعوا میکردن که من داد زدم گفتم 👇🏻
چآیون: بسهههههههههههه (داد)
جونگکوک: چشم
جیمین: چشم
چآیون: جونگکوک برو تو اتاق جیمین تو هم بشین
جیمین: تا وقتی ثابت نکنه گرگه من از جام تکون نمیخورم
جونگکوک: باشه،چآیون برو گوشت بیار
چآیون: باش
وقتی که جونگکوک گوشت رو خورد به گرگ تبدیل شد و جیمین بهش زل زد و غش کرد
بهش گفتم 👇🏻
چآیون: جیمین پاشو (نگران)
جونگکوک: فکر کنم زیاده روی کردم
جیمین: فقط میخوام بخوابم (بیحال)
چآیون: باشه داداش،جونگکوک بیا کمک بلندش کن
جونگکوک: باش
چآیون: تا سه میگم بلندش کنیم اوکی
جونگکوک: اوکی
چآیون: ۱_۲_۳ حالا
جیمین رو گذاشتم روی مبل و خوابید به جونگکوک هم گفتم بره بخوابه
صبح شد
صبح شد بیدار شدم رفتم مدرسه ساعت رو نگاه کردم دیدم زود بیدار شدم رفتم مدرسه مثل همیشه استاد زر زر کرد و رفت زنگ اخر دوستم گفت 👇🏻
یونآ: چآیون فردا بریم بار
چآیون: باشه
یونآ: بای
چآیون: بای
رفتم خونه دیدم جیمینو جونگکوک خوب باهم کنار اومدن
بهشون گفتم 👇🏻
چآیون: جیمین و جونگکوک فردا قراره بریم بار پس میریم بیرون خرید کنیم
جونگکوک: باشه
جیمین: اوکی
★پارت بعدی رو به یه شرط میزارم که لایک کنید★
#بی_تی_اس #جونگکوک #فیک #داستان #فیک_از_جونگکوک
۱۰.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.