₽=³

ویو لینا
(داستان کات با کوکو تعریف کرد).....اینطوری بود جرایان
یونگی:اهم اهم خب کوک کار بدی کرده
نامی:اره اما بیاین یکم عاقلانه فکر کنیم لینا هم تند رفته
جیمین:خواهرم چُسی اومدی گفتی کات کنیم خب معلومه غرورشو نمیشکونه و همچین ریکشنی نشون میده
لینا:واقعا واستون متاسفم من اومدم اینجا منو دلداری بدین یا اینکه طرف اون جئونو بگیرین
جیمین:پوففففف خیله خب خیله خب اروم باش العان تو گریه کن تا منم گریه کنم
لینا:نه شماها واقعا درکم نمیکنین اصلا من میرم
نامی:نه نه واستا این جیمین اگه فکشو نبنده اروم نمیشه تو بیا بشین
جیمین:یااااااااا
...........
ویو کوک
واییییییی هیونگ تو بهترینی
تهیونگ:میدونم
جیهوپ:خوب دیگه برادر به امید موفقیتت
جین:خب بزارین به امید موفقیت یک جُک بگم
جیهوپ:واییییی باز این شروع کرد
جین:خب بگین ببینم میدونید براچی مار مسافرت نمیره
کوک:نه براچی نمیر
جین:چون دست نداره بای بای کنه یاع یاع یاع
کوک+ته+هوپی:(پوکر)
جین:اهم اهم خب حالو هوام عوض شد
کوک:بد بودم بدتر شدم
هوپی:همچنین
ته:خب کوک پاشو پسر پاشو برو کاری که گفتمو انجام بده
کوک:باشه خدافظ
جین+ته+هوپی:بای

#وانشات
#فیک
#فیلم
#والپیپر