چند پارتی از کوکی 5(دیگه چند پارتی نیست هرچند داره میشه فیک)
جونگکوک:بگو بیاد داخل
تهیونگ :من برم
جونگکوک:اه،نه چرا بر_
ا/ت:س..سلام
ا/ت ویو
نمیخواستم بیام،نه راستش خجالت میکشیدم که بیام .ولی مجبورم این دستور از پدره ،بنابراین یه لباس که خیلی باز نپوشه پوشیدم ،نمیخوام توجهش رو جلب کنم
(باب تصور خودتون خوشگلای من )
جونگکوک ویو:
بازم خیلی خوشگلههههه..چطوری یه نفر میتونه انقدر خوشگل باشه
تهیونگ ویو
تمام رفتارای جونگکوک رو زیرنظر داشتم که یه دختر وارد اتاق شده
..چقدر خوشگله....
جونگکوک:مشکلی پیش امده؟
ا/ت:.پدر گفت بیام تا بگم حمله هفته بعد با رسیدن بار های که از ایتالیا سفارش دادید برای دو هفته دیگه تاریخشون عوض شده،و برای یه مدت امدن به عمارت سئول ،گفتن تو و همسرت رو برای مهمونی کریسمس هفته دیگه دعوت کنم
جونگکوک :فهمیدم پ_
تهیونگ:عام.جونگکوک .معرفی نمیکنی؟
جونگکوک:البته ایشو...
ا/ت:لی ا/ت هستم ،دیدن شما باعث افتخاره
(ا/ت لبخند زده بود و تهیونگ بلند شد و باهاش دست داد)
تهیونگ:من تهیونگ هستم ،کیم تهیونگ،حقیقتا لبخند زیبایی دارید میشه بپرسم پزشکتون کی بوده؟
ا/ت:بله.؟(کمی خنده ریزوشیرین همیشگی)..من عملی روی صورتم انجام ندادم،ولی ممنون
تهیونگ:عمل برداشتن بال فرشته چی؟
جونگ کوک:بسه دیگهه( داد)تهیونگ ممنون که امدی حالا بیرون
جونگکوک ویو
یعنی چی داشت با ا/ت من لاس میزد ،نمیزارممم
ا/ت ویو
مرد خوشتیپی بود ولی به پای جونگکوک نمیرسید
(دوستان این فقط فیکه و نظرات واقعی من نیست ،من همه اعضا رو به یک اندازه دوست دارم)
داشت باهام لاس میزد که یکهو جونگکوک داد زد یهو اون خاطرات بد امدن جلوی چشمم .بغضم گرفت و دستم و گرفتم روی گوشام
جونگکوک ویو
دیدم ا/ت حالش بد شد و بغض کرد ،چه غلطی کردممم
جونگکوک :ا/ت ..ا/ت ؟ببخشید ؟گریه نکن ؟ببخشید باشه؟
(ا/ت رو بغل کرد.تهیونگ که حرفی برای زدن نداشت و پشماش ریخته بود با اینکه برای ا/ت نگران بود رفت بیرون)
ا/ت :...ب...ببخشید...من..من به صدا های بلند فوبیا دادم
جونگکوک:نه تقصیر من بود ببخشید
(ا/ت یکم که حالش بهتر میشه و از بغل جونگکوک بیرون میاد )
ا/ت :ببخشید دیگه باید برم
جونگکوک:صبر کن بهم بگو کجامیمونی؟
ا/ت:(یه ادرس تصور کنید)
(ا/ت میره.چندساعت بعد جونگکوک میره خونه)
لیا ویو
امروز رفتم شرکت و جونگ کوک اون……رو بغل کرده بود باید یه کاری کنم .اگه ازم طلاق بگیره ،باید یه کاری کنم
(خیلی خوب ،ممهنون از حمایتتنون .حمایت کمه ولی اشکالی نداره همین که دوستش دارید خیلی خوبه +…+)
تهیونگ :من برم
جونگکوک:اه،نه چرا بر_
ا/ت:س..سلام
ا/ت ویو
نمیخواستم بیام،نه راستش خجالت میکشیدم که بیام .ولی مجبورم این دستور از پدره ،بنابراین یه لباس که خیلی باز نپوشه پوشیدم ،نمیخوام توجهش رو جلب کنم
(باب تصور خودتون خوشگلای من )
جونگکوک ویو:
بازم خیلی خوشگلههههه..چطوری یه نفر میتونه انقدر خوشگل باشه
تهیونگ ویو
تمام رفتارای جونگکوک رو زیرنظر داشتم که یه دختر وارد اتاق شده
..چقدر خوشگله....
جونگکوک:مشکلی پیش امده؟
ا/ت:.پدر گفت بیام تا بگم حمله هفته بعد با رسیدن بار های که از ایتالیا سفارش دادید برای دو هفته دیگه تاریخشون عوض شده،و برای یه مدت امدن به عمارت سئول ،گفتن تو و همسرت رو برای مهمونی کریسمس هفته دیگه دعوت کنم
جونگکوک :فهمیدم پ_
تهیونگ:عام.جونگکوک .معرفی نمیکنی؟
جونگکوک:البته ایشو...
ا/ت:لی ا/ت هستم ،دیدن شما باعث افتخاره
(ا/ت لبخند زده بود و تهیونگ بلند شد و باهاش دست داد)
تهیونگ:من تهیونگ هستم ،کیم تهیونگ،حقیقتا لبخند زیبایی دارید میشه بپرسم پزشکتون کی بوده؟
ا/ت:بله.؟(کمی خنده ریزوشیرین همیشگی)..من عملی روی صورتم انجام ندادم،ولی ممنون
تهیونگ:عمل برداشتن بال فرشته چی؟
جونگ کوک:بسه دیگهه( داد)تهیونگ ممنون که امدی حالا بیرون
جونگکوک ویو
یعنی چی داشت با ا/ت من لاس میزد ،نمیزارممم
ا/ت ویو
مرد خوشتیپی بود ولی به پای جونگکوک نمیرسید
(دوستان این فقط فیکه و نظرات واقعی من نیست ،من همه اعضا رو به یک اندازه دوست دارم)
داشت باهام لاس میزد که یکهو جونگکوک داد زد یهو اون خاطرات بد امدن جلوی چشمم .بغضم گرفت و دستم و گرفتم روی گوشام
جونگکوک ویو
دیدم ا/ت حالش بد شد و بغض کرد ،چه غلطی کردممم
جونگکوک :ا/ت ..ا/ت ؟ببخشید ؟گریه نکن ؟ببخشید باشه؟
(ا/ت رو بغل کرد.تهیونگ که حرفی برای زدن نداشت و پشماش ریخته بود با اینکه برای ا/ت نگران بود رفت بیرون)
ا/ت :...ب...ببخشید...من..من به صدا های بلند فوبیا دادم
جونگکوک:نه تقصیر من بود ببخشید
(ا/ت یکم که حالش بهتر میشه و از بغل جونگکوک بیرون میاد )
ا/ت :ببخشید دیگه باید برم
جونگکوک:صبر کن بهم بگو کجامیمونی؟
ا/ت:(یه ادرس تصور کنید)
(ا/ت میره.چندساعت بعد جونگکوک میره خونه)
لیا ویو
امروز رفتم شرکت و جونگ کوک اون……رو بغل کرده بود باید یه کاری کنم .اگه ازم طلاق بگیره ،باید یه کاری کنم
(خیلی خوب ،ممهنون از حمایتتنون .حمایت کمه ولی اشکالی نداره همین که دوستش دارید خیلی خوبه +…+)
۱.۰k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.