پارت۸۷
******
ماشینو نزدیک جایی که مهران گفته بود پارک کردم.برای نگاه کردن به بالای ساختمون باید سرمو تا جایی که میتونستم بالا میگرفتم...پیاده شدم و به سمت ورودی رفتم.
دونفر دو طرف در ایستاده بودن که یکیشون با دیدن من مچ دستشو به دهنش نزدیک کرد و گفت
_مینو سعادت وارد ساختمون شد.دستور چیه؟
صدای دوم اونقدر اروم و محو بود که نتونستم بفهمم چی گفت.ولی مرده بعد از شنیدنش گفت
_چشم قربان...
به سمتم اومد و پشت سرم ایستاد.با دست به جایی اشاره کرد و گفت
_ازین طرف...
نیم نگاهی بهش انداختم و جلو رفتم.شبیه یه ساختمون اداری بود ولی کسی اونجا نبود.انگار به خاطر اومدن من همه رو مرخص کرده...لحظه ای چیزی ته دلمفرو ریخت.دستامو مشت کردم تا لرزشش دیده نشه.
به سمت پله کان روبروم رفتم و اروم اروم ازش بالا رفتم...
کسی که پشت سرم بود جلو رفت و در یکی از اتاق ها رو باز کرد.با دیدن شایان که با صورت خونی به صندلی بسته شده بود نتونستم قدم بعدیمو بردارم.
ماشینو نزدیک جایی که مهران گفته بود پارک کردم.برای نگاه کردن به بالای ساختمون باید سرمو تا جایی که میتونستم بالا میگرفتم...پیاده شدم و به سمت ورودی رفتم.
دونفر دو طرف در ایستاده بودن که یکیشون با دیدن من مچ دستشو به دهنش نزدیک کرد و گفت
_مینو سعادت وارد ساختمون شد.دستور چیه؟
صدای دوم اونقدر اروم و محو بود که نتونستم بفهمم چی گفت.ولی مرده بعد از شنیدنش گفت
_چشم قربان...
به سمتم اومد و پشت سرم ایستاد.با دست به جایی اشاره کرد و گفت
_ازین طرف...
نیم نگاهی بهش انداختم و جلو رفتم.شبیه یه ساختمون اداری بود ولی کسی اونجا نبود.انگار به خاطر اومدن من همه رو مرخص کرده...لحظه ای چیزی ته دلمفرو ریخت.دستامو مشت کردم تا لرزشش دیده نشه.
به سمت پله کان روبروم رفتم و اروم اروم ازش بالا رفتم...
کسی که پشت سرم بود جلو رفت و در یکی از اتاق ها رو باز کرد.با دیدن شایان که با صورت خونی به صندلی بسته شده بود نتونستم قدم بعدیمو بردارم.
۴.۴k
۱۳ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.