پارت5
چند روز بعد
نزدیک دوسه روزه اینجا کار میکنم
اوکی میخوام به کوک فکر نکنم
اما وقتی میبینم بخاطر خواهرش پکره نمیتونم دست رو دست بزارم
رفتم تویه اتاقش
+میتونم بیام تو؟
_بیا
رفتم داخل بویه گند سیگار اتاقشو پر کرده بود
+از کی تاحالا سیگار میشکی یه زمانی متنفر بودی
_کارتو بگو
+میخواستم یچی بگم
_بگو
+امم خب درباره ناهیونه
_خب؟
+هیچی ولش
بعد از اتاق خارج شدم
«ویو کوک»
چرا اینجوری کرد چیزی شده؟ چیزی میخواست بگه؟ چرا چرا اینجوری کرد؟
شب ساعت، 12 بود همه رفته بودن داشتم میرفتم دستمو گرفت کشوندم داخل اتاقش_بهتره بگی چیشده وگرنه ولت نمیکنم+چیزی نشده گفتم که
_مطمئنی؟
+اره هیچی نشده
کوک اروم سرشو فرو برد تویه گردنم اون حس لعنتیم شروع شد
خیلی وقت بود سرش رو داخل گردنم نبرده بود
با صدایه بغض دار گفت؛ خسته شدم نمیدونم چیکار کنم تهیونگی
نفس عمیقی کشیدم
سرشو از داخل گردنم در اورد
_هفته بعد دوباره باید برم مهمونی باهام میای مگه ن؟
+جونگکوک من هنوز نبخشیدمت انقدر صمیمی نشو ما فقد همکاریم
_میدونم:) فقد تو بیا
کوک تویه دلش؛ من به دستت میارم لیتلل
+اوک میام
_مرسی
اروم لپمو بوسید
+لطفا دیگ بوسم نکن!
نمیخوام حس لعنتیم بهت بیشتر شه میفهمی؟ از روز اولی که اومدم اینجا شبا از فکرو خیال دباره تو خوابم نمیبره لطفا ازم فاصله بگیر
کوک چسبوندم به دیوار با پوزخندی موهامو زد کنار
_سعیمو میکنم کوچولو
از زیر دستش در اومدمو با خجالت رفتم بیرون
هفته بعد...
ادامه دارد..
نزدیک دوسه روزه اینجا کار میکنم
اوکی میخوام به کوک فکر نکنم
اما وقتی میبینم بخاطر خواهرش پکره نمیتونم دست رو دست بزارم
رفتم تویه اتاقش
+میتونم بیام تو؟
_بیا
رفتم داخل بویه گند سیگار اتاقشو پر کرده بود
+از کی تاحالا سیگار میشکی یه زمانی متنفر بودی
_کارتو بگو
+میخواستم یچی بگم
_بگو
+امم خب درباره ناهیونه
_خب؟
+هیچی ولش
بعد از اتاق خارج شدم
«ویو کوک»
چرا اینجوری کرد چیزی شده؟ چیزی میخواست بگه؟ چرا چرا اینجوری کرد؟
شب ساعت، 12 بود همه رفته بودن داشتم میرفتم دستمو گرفت کشوندم داخل اتاقش_بهتره بگی چیشده وگرنه ولت نمیکنم+چیزی نشده گفتم که
_مطمئنی؟
+اره هیچی نشده
کوک اروم سرشو فرو برد تویه گردنم اون حس لعنتیم شروع شد
خیلی وقت بود سرش رو داخل گردنم نبرده بود
با صدایه بغض دار گفت؛ خسته شدم نمیدونم چیکار کنم تهیونگی
نفس عمیقی کشیدم
سرشو از داخل گردنم در اورد
_هفته بعد دوباره باید برم مهمونی باهام میای مگه ن؟
+جونگکوک من هنوز نبخشیدمت انقدر صمیمی نشو ما فقد همکاریم
_میدونم:) فقد تو بیا
کوک تویه دلش؛ من به دستت میارم لیتلل
+اوک میام
_مرسی
اروم لپمو بوسید
+لطفا دیگ بوسم نکن!
نمیخوام حس لعنتیم بهت بیشتر شه میفهمی؟ از روز اولی که اومدم اینجا شبا از فکرو خیال دباره تو خوابم نمیبره لطفا ازم فاصله بگیر
کوک چسبوندم به دیوار با پوزخندی موهامو زد کنار
_سعیمو میکنم کوچولو
از زیر دستش در اومدمو با خجالت رفتم بیرون
هفته بعد...
ادامه دارد..
۶.۷k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.