وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p⁴⁹
نگاه های لرزون کوک که از دور مشاهدهگر بی قراری ا.ت برای تهیونگ بود..
احساسی فاکی دلتنگی برای دست های که هیچوقت لمس نشده بود.
دلتنگی برای بغلی که هیچوقت حس نکرده بود..
و بیقراری برای کلمات عاشقانه ایی که هیچ وقت نشنیده بود..!
با ذهنی که درگیر ا.ت بود..و قلبی که ترس از دست دادن چیزی رو داشت که برای اون نبود کمکم دور شد..
سنجاق سری که دلیل ارامشش بود رو از کیف پولش بیرون آورد
بین انگشت های استخونیش گرفت.
چرا؟ چرا باید دلتنگ لحظات با آدمی میشد که برای اون نبود؟چرا به قدری دلتنگ میشد که مردمک هاش میلرزید؟
تلخندی به لب های غم زدش دوخت و گیره رو توی کیفش گذاشت..
سوزش سوزنی رو توی قلبش حس کرد
چنگی به هودی مشکی رنگ زد که چروکی به خاطرش ایجاد شد.
چشماش رو محکم به هم فشرده: لطفا! لطفا عوض نشو..چون من دوست دارم..اره دوست دارم هر جا که هستی. من دوست دارم..
قدم هاشو به سمت اتاق مراقب های ویژه کشید و کنار ا.ت ایستاد.
بی تامل دستای مردونش رو دور کمر ا.ت حلقه کرد
خاطرات تهیونگ که توی ذهن ا.ت ورق خورد و حس هیجان کوک که توی قلبش اوج گرفت..
با تنی مور مور شده و زبونی بی حس شده لب باز کرد: ته..تهیونگم؟
برای بار دوم شکست..قلب کوک رو میگم..
گلوش رو تر کرد و دستاش رو محکم تر حلقه کرد: ف..فکر کن تهیونگم.. ولی پیشم باش.. تصور کن الان تهیونگ بغلت کرده..خشک واینستا..بغلم کن دیگه..اصلا همه مدت تهیونگ صدام کن.. ولی مثل تهیونگ باهام رفتار کن دیگه لعنتی.
مثل تهیونگ وقتی نیاز دارم به یه آرامبخش، بغلم کن!
بهتر از لیدوکائینی برام!!!
بی حس میکنی تک تک زخمامو)
آروم میکنی دردمو))
تلاشم برای اینه که باهام باشی در صورتی که برای من نیستی!!
چطور تونستی ها؟ زخم زدی..مرهم شدی..دوباره زخم زدی..ولی اینبار نمک زدی به زخمم؟ انصافه؟
باید چیکار کنم ها؟ خواهش کنم؟ قبول..
التماست کنم؟ اینم قبول؟
به پاتم میوفتم.. ولی بمون دیگه..
آخه لعنتی..این که داری هی میشکنی غروره!! قلبه!!
تا کِی؟ تا کی میخوای بشکنی؟ بگو..منم دَم نمیزنم..فقط بگو تا کِی؟ باهات همراهی میکنم بشکن..تا هر وقت دوست داری بشکن..ولی بعدش ارومش کن!..
توی گودال سیاه رنگ بی انتها گم شدم.
میدونم نمیتونم دوستت باشم،،نمیتونم کسی باشم که عاشقته،، و حتی نمیتونم کسی باشم که دلیلیه برای برگشتن به سمت بقیه.. یه نفر به غیر از من..هر جفتمون میدونیم اون یه نفر کیه..
چشمای درشتش لرزید.. و قلبی بود که با لرزیدن چشماش به خاکستری کشیده شد...؟!
اینم پارت ۴۹ بعد از مدت ها..
سووو امیدوارم خوشتون بیاد
احساسی فاکی دلتنگی برای دست های که هیچوقت لمس نشده بود.
دلتنگی برای بغلی که هیچوقت حس نکرده بود..
و بیقراری برای کلمات عاشقانه ایی که هیچ وقت نشنیده بود..!
با ذهنی که درگیر ا.ت بود..و قلبی که ترس از دست دادن چیزی رو داشت که برای اون نبود کمکم دور شد..
سنجاق سری که دلیل ارامشش بود رو از کیف پولش بیرون آورد
بین انگشت های استخونیش گرفت.
چرا؟ چرا باید دلتنگ لحظات با آدمی میشد که برای اون نبود؟چرا به قدری دلتنگ میشد که مردمک هاش میلرزید؟
تلخندی به لب های غم زدش دوخت و گیره رو توی کیفش گذاشت..
سوزش سوزنی رو توی قلبش حس کرد
چنگی به هودی مشکی رنگ زد که چروکی به خاطرش ایجاد شد.
چشماش رو محکم به هم فشرده: لطفا! لطفا عوض نشو..چون من دوست دارم..اره دوست دارم هر جا که هستی. من دوست دارم..
قدم هاشو به سمت اتاق مراقب های ویژه کشید و کنار ا.ت ایستاد.
بی تامل دستای مردونش رو دور کمر ا.ت حلقه کرد
خاطرات تهیونگ که توی ذهن ا.ت ورق خورد و حس هیجان کوک که توی قلبش اوج گرفت..
با تنی مور مور شده و زبونی بی حس شده لب باز کرد: ته..تهیونگم؟
برای بار دوم شکست..قلب کوک رو میگم..
گلوش رو تر کرد و دستاش رو محکم تر حلقه کرد: ف..فکر کن تهیونگم.. ولی پیشم باش.. تصور کن الان تهیونگ بغلت کرده..خشک واینستا..بغلم کن دیگه..اصلا همه مدت تهیونگ صدام کن.. ولی مثل تهیونگ باهام رفتار کن دیگه لعنتی.
مثل تهیونگ وقتی نیاز دارم به یه آرامبخش، بغلم کن!
بهتر از لیدوکائینی برام!!!
بی حس میکنی تک تک زخمامو)
آروم میکنی دردمو))
تلاشم برای اینه که باهام باشی در صورتی که برای من نیستی!!
چطور تونستی ها؟ زخم زدی..مرهم شدی..دوباره زخم زدی..ولی اینبار نمک زدی به زخمم؟ انصافه؟
باید چیکار کنم ها؟ خواهش کنم؟ قبول..
التماست کنم؟ اینم قبول؟
به پاتم میوفتم.. ولی بمون دیگه..
آخه لعنتی..این که داری هی میشکنی غروره!! قلبه!!
تا کِی؟ تا کی میخوای بشکنی؟ بگو..منم دَم نمیزنم..فقط بگو تا کِی؟ باهات همراهی میکنم بشکن..تا هر وقت دوست داری بشکن..ولی بعدش ارومش کن!..
توی گودال سیاه رنگ بی انتها گم شدم.
میدونم نمیتونم دوستت باشم،،نمیتونم کسی باشم که عاشقته،، و حتی نمیتونم کسی باشم که دلیلیه برای برگشتن به سمت بقیه.. یه نفر به غیر از من..هر جفتمون میدونیم اون یه نفر کیه..
چشمای درشتش لرزید.. و قلبی بود که با لرزیدن چشماش به خاکستری کشیده شد...؟!
اینم پارت ۴۹ بعد از مدت ها..
سووو امیدوارم خوشتون بیاد
۲۰.۰k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.