دوست قدیمی p1
دوستی من با تهیونگ از اونجایی شروع شد که من مجبور شدم برای انجام تحقیقاتم از ژاپن به یه سفر کاری برم اون هم توی کره
من از این سفرم اصلا راضی نبودم اما خب چه میشه کرد ؟ من ادمیم که حاضره برای خوشبختیش حتی ادم هم بکُشه
بگذریم ... بهتره بریم سراغ اصل ماجرا ، مگه نه ؟
.
.
.
.
.
صدای منشی فرودگاه من رو به خودش اورد
(پرواز شماره ۷۲۴ به کره)
چه عجب ، بالاخره نوبت پرواز من هم شد
به سمت هواپیما راه افتادم
.
.
.
بعد چند دقیقه تونستم سوار بشم
روی صندلی نشستم و یکم به عقب خمش کردم و کمربندم رو هم بستم
با حرکت هواپیما و صدای خلبان که هشدار میداد تمام کمربند ها بسته باشن ، چشمام رو روی هم گذاشتم و سعی کردم تا یکم بخوابم
من از این سفرم اصلا راضی نبودم اما خب چه میشه کرد ؟ من ادمیم که حاضره برای خوشبختیش حتی ادم هم بکُشه
بگذریم ... بهتره بریم سراغ اصل ماجرا ، مگه نه ؟
.
.
.
.
.
صدای منشی فرودگاه من رو به خودش اورد
(پرواز شماره ۷۲۴ به کره)
چه عجب ، بالاخره نوبت پرواز من هم شد
به سمت هواپیما راه افتادم
.
.
.
بعد چند دقیقه تونستم سوار بشم
روی صندلی نشستم و یکم به عقب خمش کردم و کمربندم رو هم بستم
با حرکت هواپیما و صدای خلبان که هشدار میداد تمام کمربند ها بسته باشن ، چشمام رو روی هم گذاشتم و سعی کردم تا یکم بخوابم
۲.۹k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.