ازدواج اجباری پارت ۱۲
کوک:خب جیمین یه فرمول خاصه دقیقا معلوم نیست چیه 😐کیوته خیلیییی کیوته دوس داری درسته قورتش بدی ولی تو کنسرت یکی دیگس خیلی عوض میشه ۲۶ سالشه خیلی هم مهربونه
مین سو : خبب
کوک:جیهوپ باطری برای خوش یه عالمه انرژی داره همیشه میخنده برعکس شوگا همیشه خواب اینگاری خستس
اخریم که تهیونگه اونم ۲۶ سالشه مثل داداشمه همیشه باهم کرم میریزیم هر اتفاقی میافته منظون ردیف اول مایم 😐اونم یه ساختاری مثل جیمینه کیوتی و هات بودنش انگار دو تا آدم متفاوته
هوا کم کم داشت روشن میشد
کوک: پاشوپاشو بریم
مین سو باشه ای گفت و پاشد حدوده ۲۰ دقه راه رفته بودن
مین سو : کوکککک
کوک: بله
مین سو:چقدر مونده
کوک: خیلیی
مین سو آهی کشید و ادامه داد از دیروز هیچی نخورده بود به شدت خوابش می اومد چشماش سیاهی میرفت
که یه دفعه افتاد کوک سریع برگشت و مین سو دید که افتاده اومد سمتش
کوک: مین سو چت شده پاشو
مین سو : نمی...تو.نم انرژی ...ندارم بمون یکم استراحت کنیم
کوک از روی ناچار بغلش کرد
مین سو : چیکار میکنی؟؟ بزارم زمین
کوک: خیلی وقت نداریم استراحت کنیم اگه یه حیوون وحشی بیاد کارت تمومه
مین سو : چرا کار من تمومه
کوک:چون گرگ ها تورو میخورن به عنوان دسر توام که بخورن سیر میشن با من کاری ندارن😁
مین سو : چییی؟
خدایا خودت بهم کمک کن من هنوز جونم آرزو دارم
کوک یه نیش خند زدو گفت: تازه اگه حیوون وحشی بیاد من می تونم فرار کنم ولی تو رو فک نکنم
مین سو: تو که این کار و نمیکنی نه
کوک: چرا باید این کار و انجام بدم
مین سو: واقعا ممنون
کوک: واز این فرصت خوب استفاده نکنم هم من راحت میشم هم حیوون های طفلکی سیر میشن😁
مین سو: واقعاکه من بزار زمین نمیخوام باهات بیام
کوک: هوشششش ساکت
مین سو : با توام گفتم بزارم زمین
کوک: باشه مثل اینکه خیلی تمایل داری
کوک مین سو گذاشت زمین و روبه روش وایساد کوک به سمت مین سو رفت هی جلو تر میرفت
مین سو: هوییی تو چرا اینقدر میای جلو
..........
مین سو: باتوام چرا ... حرف نمیزنی ........ فیوزت سوخته
کوک اینقدر رفت جلو تا مین سو به درخت خورد بازم میرفت جلو تا اینکه بدنش به بدن مین سو میخورد
مین سو : ب...ب..با توام ..چت شده
کوک: فک نمیکنی خیلی رو مخی
مین سو: اگه من رو مخم پس تو چیی
کوک سرش و کمکم نزدیک مین سو کرد جوری که نفسش به صورت مین سو میخورد
مین سو: د..داری چی .. کار میکنی
کوک: خیلی حرف میزنی دلت نمیخواد که به روش خودم ساکتت کنم؟؟؟ هوم؟؟
مین سو: یعنی چی پسره پروو..برو انور
کوک: باشه خودت خواستی
بعد کوک لبش و گذاشت رو ی لب مین سو آروم مک میزد ولی مین سو هی میزد روی سینش تا ولش کنه
کوکم که دید اروم نمیگیره یه گاز از لب پایینش گرفته و ولش کرد
ادامه پارت بعد💜
مین سو : خبب
کوک:جیهوپ باطری برای خوش یه عالمه انرژی داره همیشه میخنده برعکس شوگا همیشه خواب اینگاری خستس
اخریم که تهیونگه اونم ۲۶ سالشه مثل داداشمه همیشه باهم کرم میریزیم هر اتفاقی میافته منظون ردیف اول مایم 😐اونم یه ساختاری مثل جیمینه کیوتی و هات بودنش انگار دو تا آدم متفاوته
هوا کم کم داشت روشن میشد
کوک: پاشوپاشو بریم
مین سو باشه ای گفت و پاشد حدوده ۲۰ دقه راه رفته بودن
مین سو : کوکککک
کوک: بله
مین سو:چقدر مونده
کوک: خیلیی
مین سو آهی کشید و ادامه داد از دیروز هیچی نخورده بود به شدت خوابش می اومد چشماش سیاهی میرفت
که یه دفعه افتاد کوک سریع برگشت و مین سو دید که افتاده اومد سمتش
کوک: مین سو چت شده پاشو
مین سو : نمی...تو.نم انرژی ...ندارم بمون یکم استراحت کنیم
کوک از روی ناچار بغلش کرد
مین سو : چیکار میکنی؟؟ بزارم زمین
کوک: خیلی وقت نداریم استراحت کنیم اگه یه حیوون وحشی بیاد کارت تمومه
مین سو : چرا کار من تمومه
کوک:چون گرگ ها تورو میخورن به عنوان دسر توام که بخورن سیر میشن با من کاری ندارن😁
مین سو : چییی؟
خدایا خودت بهم کمک کن من هنوز جونم آرزو دارم
کوک یه نیش خند زدو گفت: تازه اگه حیوون وحشی بیاد من می تونم فرار کنم ولی تو رو فک نکنم
مین سو: تو که این کار و نمیکنی نه
کوک: چرا باید این کار و انجام بدم
مین سو: واقعا ممنون
کوک: واز این فرصت خوب استفاده نکنم هم من راحت میشم هم حیوون های طفلکی سیر میشن😁
مین سو: واقعاکه من بزار زمین نمیخوام باهات بیام
کوک: هوشششش ساکت
مین سو : با توام گفتم بزارم زمین
کوک: باشه مثل اینکه خیلی تمایل داری
کوک مین سو گذاشت زمین و روبه روش وایساد کوک به سمت مین سو رفت هی جلو تر میرفت
مین سو: هوییی تو چرا اینقدر میای جلو
..........
مین سو: باتوام چرا ... حرف نمیزنی ........ فیوزت سوخته
کوک اینقدر رفت جلو تا مین سو به درخت خورد بازم میرفت جلو تا اینکه بدنش به بدن مین سو میخورد
مین سو : ب...ب..با توام ..چت شده
کوک: فک نمیکنی خیلی رو مخی
مین سو: اگه من رو مخم پس تو چیی
کوک سرش و کمکم نزدیک مین سو کرد جوری که نفسش به صورت مین سو میخورد
مین سو: د..داری چی .. کار میکنی
کوک: خیلی حرف میزنی دلت نمیخواد که به روش خودم ساکتت کنم؟؟؟ هوم؟؟
مین سو: یعنی چی پسره پروو..برو انور
کوک: باشه خودت خواستی
بعد کوک لبش و گذاشت رو ی لب مین سو آروم مک میزد ولی مین سو هی میزد روی سینش تا ولش کنه
کوکم که دید اروم نمیگیره یه گاز از لب پایینش گرفته و ولش کرد
ادامه پارت بعد💜
۶۶.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.