Delusionپارت¹⁴
Delusionپارت¹⁴
...
(گشادیم میاد سفرشون تعریف کنم خودتون تصور کنید حیح^^)
چند سال بعد*
لوکا بزرگ شده بود وقتش بود که بره کلاس اول روز اول مدرسش بود
وایی خیلی ذوق داشتمم
+لوکا حاضری؟
لوکا:آره مامانییی بابایی کو؟
کوک:اینجام آقا خوشتیپه
لبخندی زدم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم رسیدیم دست لوکا رو گرفتم
بردم داخل دست براش تکون دادم
+خوشبگذرههه پسر خوشگلمم
پردیم بغل کوک
+کوک یه سوال؟
کوک:بگو
+ممکنه لوکا مثل تو قدرت داشته باشه؟
کوک:شایدی ممکنه قدرتی داشته باشه
هوفی کشیدم لپ کوک بوس کردم لبخندی زد
+کوکی خیلی دوست دارممم
کوک:من عاشقتممم
+هرکس دیرتر برسه به اون درخت امشب شام باید درست کنه
دویدم
کوک:ای تقلب کاررر(خنده)
...
پارت آخر بود میدونم آخراش چرت شد چون ایده ای نداشتم
یه فیک دیگه میخوام بنویسم تاریخی منتظرش باشیدد
...
(گشادیم میاد سفرشون تعریف کنم خودتون تصور کنید حیح^^)
چند سال بعد*
لوکا بزرگ شده بود وقتش بود که بره کلاس اول روز اول مدرسش بود
وایی خیلی ذوق داشتمم
+لوکا حاضری؟
لوکا:آره مامانییی بابایی کو؟
کوک:اینجام آقا خوشتیپه
لبخندی زدم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم رسیدیم دست لوکا رو گرفتم
بردم داخل دست براش تکون دادم
+خوشبگذرههه پسر خوشگلمم
پردیم بغل کوک
+کوک یه سوال؟
کوک:بگو
+ممکنه لوکا مثل تو قدرت داشته باشه؟
کوک:شایدی ممکنه قدرتی داشته باشه
هوفی کشیدم لپ کوک بوس کردم لبخندی زد
+کوکی خیلی دوست دارممم
کوک:من عاشقتممم
+هرکس دیرتر برسه به اون درخت امشب شام باید درست کنه
دویدم
کوک:ای تقلب کاررر(خنده)
...
پارت آخر بود میدونم آخراش چرت شد چون ایده ای نداشتم
یه فیک دیگه میخوام بنویسم تاریخی منتظرش باشیدد
۱۱.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.