فن فیکشن ارباب مافیا پارت ۳۵

ات: ميگما هه جین جونگ کوک این لباسو نپوشیده بودااا
هنگ کردم: جووننگگگ کوکککک؟؟؟😳
سریع دستشو گذاشت رو دماغم ینی داد نزن
هه جین: عا ببخشییددد
(یع نکته: هه جین ینی من کره ای بلده! (تو واقعیتم همینطوره🙃))
کوک: بیا اونور باهات کار دارم
هه جین: هن؟ عا چیزه باشه اومدم😶
دستمو گرفت
عرررررررر گیلی گیلیییی هققققق دستمو گرفتنتتت😫😫😫
یکم رفتیم اونور تر که کوک گفت:
توضیح میخوام
هه جین: چه توضیحی؟😳
کوک: دیدم که کم مونده بود ون کمپانی به دوتا دختری که الان کنارت بودن بخوره و تو دوییدی سمتشون دستشونو گرفتی و غیب شدین
هه جین: عااا چیزه چیز...
دوباره از پشت یه نفر دستشو رو شونم گذاشت
شوکه شدم پریدم هوا
کوک: هه جین؟ چی شده؟ این کیه باهاش حرف میزنی؟
بدبخت شدممممممم😮‍💨😮‍💨😮‍💨
هه جین: عا جونگ کوکا...
کوک: جونگ کوک؟
هه جین: هیتقخمثکس یهلحظهبشینییننن
کوک و کوک: هن؟
هه جین: هوووفف اگه میشه یه لحظه بشینین توضیح میدم
و به نیمکتی که کنارمون بود اشاره کردم
صبر کن ببینم
الان کدوم کدومه؟
کدوم جونگ کوکه کدوم جونگ کوکه؟ عااییششش چینجا؟

همونطور که فکر میکردم بعد اینهمه مدت فقطیدونه کامنت بود که اونم تبلیغ بود
کنچانایو کنچانایو:)