name:belief
part:30
(متاسفانه امتحانات ادمین بدبختتون شروع شده ولییییی بازم سعی میکنم براتون زود تر پارت بزارم)
ا.ت اخمی کرد و بدون به یاد اوردن اسمش سرش رو به چپ و راست تکون داد.
هاکو از انعکاس ا.ت توی شیشه لبخندی زد و برگشت : من یکی از اوناییم که پرونده اش زیر دست شوهرته.
ا.ت چشاش رو از تعجب باز کرد و لب زد : چی؟
هاکو پوزخندی زد و گفت : افرین میگم به تهیونگ که مسائل خونه و کارش رو قاطی نمیکنه
ا.ت بلند شد و لب زد : چی میخوای؟
هاکو : خوبه ...رفتیم سر اصل مطلب
پوزخندی زد و ادامه داد : انتقام
ا.ت تقریبا بلند گفت : چی؟؟؟؟
هاکو : در باز کن باید بریم
ا.ت به محظ باز شدن در هاکو رو هل داد و سمت در دویید .
بازش کرد و سمت اسانسور دویید
در اسانسوور در حال بسته شدن بود ا.ت سریع وارد شد و با دیدن اون مردایی که با داد سمتش میدوییدن سریع دکمه پارکینگ رو زد و گوشیش رو در اورد...
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#کیپاپ#نامجون#جین#یونگی#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#ویسگون#رمان
(متاسفانه امتحانات ادمین بدبختتون شروع شده ولییییی بازم سعی میکنم براتون زود تر پارت بزارم)
ا.ت اخمی کرد و بدون به یاد اوردن اسمش سرش رو به چپ و راست تکون داد.
هاکو از انعکاس ا.ت توی شیشه لبخندی زد و برگشت : من یکی از اوناییم که پرونده اش زیر دست شوهرته.
ا.ت چشاش رو از تعجب باز کرد و لب زد : چی؟
هاکو پوزخندی زد و گفت : افرین میگم به تهیونگ که مسائل خونه و کارش رو قاطی نمیکنه
ا.ت بلند شد و لب زد : چی میخوای؟
هاکو : خوبه ...رفتیم سر اصل مطلب
پوزخندی زد و ادامه داد : انتقام
ا.ت تقریبا بلند گفت : چی؟؟؟؟
هاکو : در باز کن باید بریم
ا.ت به محظ باز شدن در هاکو رو هل داد و سمت در دویید .
بازش کرد و سمت اسانسور دویید
در اسانسوور در حال بسته شدن بود ا.ت سریع وارد شد و با دیدن اون مردایی که با داد سمتش میدوییدن سریع دکمه پارکینگ رو زد و گوشیش رو در اورد...
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#کیپاپ#نامجون#جین#یونگی#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#ویسگون#رمان
۱۱.۸k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.