پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P20
ا.ت ویو
وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و به راننده گفتم ساکامو بیاره رفتم داخل هیشکی خونه نبود چقدر دلم برای عمارت خودمون تنگ شده رفتم بالا سمت اتاق خودم همه ی خدمتکارا خواب بودن چون ساعت تقریبا ۳ نصف شب ایناست وقتی راننده ساکم رو آورد رفت منم رفتم دوش گرفتم اومدم لباسامو با لباسای راحتی عوضکردم و خوابیدم
صبح روز بعد
با صدای اجوما بیدار شدم
ا.ت:امم یکم دیگه(صدای گرفته)
اجوما:دخترم بیدار شین صبحونه بخورین
ا.ت:باشه تو برو منم میام
و اجوما رفت
منم رفتم حموم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم ماسک گذاشتم و بعد ۵ دقیقه درآوردم و شروع کردم به شاف کردن موهام و هودی شکلاتی رنگم و شلوار شیش جیبم که رنگ سیاه بود رو پوشیدم و رفتم پایین همه ی خدمتکارا برام تعظیم کردن منم رفتم نشستم روی صندلی دو سه تا لقمه خوردم. زدم بیرون باید به یکی از کارام رسیدگی میکردم
قبل اینکه بیام کره برام از طرف برندسامسونگ تبلیغات فرستادن تا برم مدلشون بشم منم میخوام از این فرصت استفاده کنم
P20
ا.ت ویو
وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و به راننده گفتم ساکامو بیاره رفتم داخل هیشکی خونه نبود چقدر دلم برای عمارت خودمون تنگ شده رفتم بالا سمت اتاق خودم همه ی خدمتکارا خواب بودن چون ساعت تقریبا ۳ نصف شب ایناست وقتی راننده ساکم رو آورد رفت منم رفتم دوش گرفتم اومدم لباسامو با لباسای راحتی عوضکردم و خوابیدم
صبح روز بعد
با صدای اجوما بیدار شدم
ا.ت:امم یکم دیگه(صدای گرفته)
اجوما:دخترم بیدار شین صبحونه بخورین
ا.ت:باشه تو برو منم میام
و اجوما رفت
منم رفتم حموم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم ماسک گذاشتم و بعد ۵ دقیقه درآوردم و شروع کردم به شاف کردن موهام و هودی شکلاتی رنگم و شلوار شیش جیبم که رنگ سیاه بود رو پوشیدم و رفتم پایین همه ی خدمتکارا برام تعظیم کردن منم رفتم نشستم روی صندلی دو سه تا لقمه خوردم. زدم بیرون باید به یکی از کارام رسیدگی میکردم
قبل اینکه بیام کره برام از طرف برندسامسونگ تبلیغات فرستادن تا برم مدلشون بشم منم میخوام از این فرصت استفاده کنم
۱۵.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.