خواهربرادری
خواهربرادری
Part17
هایون:باش
رفتم جفتش دم گوشم یچی گف
جونگ کوک:از جفتم جم نمیخوری اینجا پسرهای هول زیاد داره
هایون:همه شون پسرخاله توعن
جونگ کوک:جون عمت
هایون:به جون خاله ات
جونگ کوک:خیلی خب بسه دیگه سلام کن
هایون:سلام
خاله:سلام عزیزم
جونگ کوک:سلام
خاله:سلام پسرم
جیمین:سلام
خاله:چطوری عزیزم چقد بزرگ شدین مخصوصا هایون
هایون:خب آدم کوچیک نمیمونه
همون موقع یه نشگون از طرف جونگ کوک داشتم
هایون:چته وحشی
جونگ کوک:موافق حرفتم ولی ادب و رعایت کن
هایون:نیمخاممم
جونگ کوک:غلط میکنی
هایون:گمشووووو
جونگ کوک:نمیخام
هایون:غلط میکنی
جیمین:هی شما دوتا خنگ کی میخاین تموم کنین؟
جونگ کوک:.......
هایون:..........
خاله:برین داخل بچها
هایون:من رفتم
جونگ کوک:وایسا مگه نگفتم از پیش من جم نخور
هایون:باشه بابا
رفتیم داخل و با دختر خاله های سلیطه مون روبرو شدیم همشون کشته مرده ی جیمین و جونگ کوک بودن حتی یکیشون دوست دختر جیمین بود ولی جدا شدن همشون با نگاه های عقده ای مانند نگاه جونگ کوک میکردن طوری که احساس اضافی میکردم ولی با داشتن جونگ کوک نه
جونگ کوک:سلام
لیا:آه جونگ کوک جون سلام
هایون:(وی از خنده پاره شد)عااااا خدااا😂😂😂
جونگ کوک:هایون نیشتو ببند
هایون:جونگ کوک جون این چه طرز حرف زدنه😂😂
جونگ کوک:مرض ،خواهر که نیستی دشمنی
هایون:همچنین
هایون:عزیزم جونگ کوک فقط واسه من جونگ کوک جونه نمیتونی اینطور بگی
لیا:آه عزیزم حسودیت شد؟
هایون:گلم اونی که باید حسودیش بشه تویی آخه میدونی داداشت ازت متنفره
لیا:(درحال حرص خوردن)
لیا:کی گفته
هایون:آه هایون از داداشم متنفرم خیلی خره همش سرزنشم میکنه که چرا بدنیا اومدم...
عمت بود اینا رو به من گف؟
لیا:.........
خاله:خب بچها
هایون و جونگ کوک برگشتن و با خاله و جیمین روبرو شدن
جیمین:سلام
لیا:آه جیمین سلام
جیمین:سلام
بقیه:سلام جیمین
هایون:باز این زنیکه به اوپا نزدیک شد زنیکه پسر باز هر روز زیر خواب یکیه
جونگ کوک:😳تو اینارو از کجا میدونی؟
هایون:منو دست کم گرفتی
جونگ کوک:خیلی
هایون رو به جیمین
هایون:اوپا(زیر لب)
جیمین:چیه؟(زیرلب)
هایون:میشه زودتر از اینجا بریم(زیرلب)
جیمین:تازه اومدیم که(زیرلب)
هایون:ععععععع(زیر لب)
هایون:اتاق من کجاس
خاله:عزیزم چون اتاق ها کم بود بعضیاتون و باهم گذاشتم تو و جونگ کوک تو یه اتاقین جیمین و لیا هم تو ی اتاق بقیه هم........
هایون:وایسااااااا
خاله:چی شده عزیزم؟
هایون:من نمیزارم اوپا و لیا تو یه اتاق باشن
جیمین از غیرتی بودن خواهرش رو خودش تک خنده ای کرد
خاله:پس چطوری میخای عزیزم؟
هایون:منو جیمین و جونگ کوک باهم تو یه اتاق میمونیم
خاله:جیمین مشکلی نداری؟
هایون:نه
خاله:خیلی خب باشه یه اتاق سه نفره بتون میدم
هایون:باشه
Part17
هایون:باش
رفتم جفتش دم گوشم یچی گف
جونگ کوک:از جفتم جم نمیخوری اینجا پسرهای هول زیاد داره
هایون:همه شون پسرخاله توعن
جونگ کوک:جون عمت
هایون:به جون خاله ات
جونگ کوک:خیلی خب بسه دیگه سلام کن
هایون:سلام
خاله:سلام عزیزم
جونگ کوک:سلام
خاله:سلام پسرم
جیمین:سلام
خاله:چطوری عزیزم چقد بزرگ شدین مخصوصا هایون
هایون:خب آدم کوچیک نمیمونه
همون موقع یه نشگون از طرف جونگ کوک داشتم
هایون:چته وحشی
جونگ کوک:موافق حرفتم ولی ادب و رعایت کن
هایون:نیمخاممم
جونگ کوک:غلط میکنی
هایون:گمشووووو
جونگ کوک:نمیخام
هایون:غلط میکنی
جیمین:هی شما دوتا خنگ کی میخاین تموم کنین؟
جونگ کوک:.......
هایون:..........
خاله:برین داخل بچها
هایون:من رفتم
جونگ کوک:وایسا مگه نگفتم از پیش من جم نخور
هایون:باشه بابا
رفتیم داخل و با دختر خاله های سلیطه مون روبرو شدیم همشون کشته مرده ی جیمین و جونگ کوک بودن حتی یکیشون دوست دختر جیمین بود ولی جدا شدن همشون با نگاه های عقده ای مانند نگاه جونگ کوک میکردن طوری که احساس اضافی میکردم ولی با داشتن جونگ کوک نه
جونگ کوک:سلام
لیا:آه جونگ کوک جون سلام
هایون:(وی از خنده پاره شد)عااااا خدااا😂😂😂
جونگ کوک:هایون نیشتو ببند
هایون:جونگ کوک جون این چه طرز حرف زدنه😂😂
جونگ کوک:مرض ،خواهر که نیستی دشمنی
هایون:همچنین
هایون:عزیزم جونگ کوک فقط واسه من جونگ کوک جونه نمیتونی اینطور بگی
لیا:آه عزیزم حسودیت شد؟
هایون:گلم اونی که باید حسودیش بشه تویی آخه میدونی داداشت ازت متنفره
لیا:(درحال حرص خوردن)
لیا:کی گفته
هایون:آه هایون از داداشم متنفرم خیلی خره همش سرزنشم میکنه که چرا بدنیا اومدم...
عمت بود اینا رو به من گف؟
لیا:.........
خاله:خب بچها
هایون و جونگ کوک برگشتن و با خاله و جیمین روبرو شدن
جیمین:سلام
لیا:آه جیمین سلام
جیمین:سلام
بقیه:سلام جیمین
هایون:باز این زنیکه به اوپا نزدیک شد زنیکه پسر باز هر روز زیر خواب یکیه
جونگ کوک:😳تو اینارو از کجا میدونی؟
هایون:منو دست کم گرفتی
جونگ کوک:خیلی
هایون رو به جیمین
هایون:اوپا(زیر لب)
جیمین:چیه؟(زیرلب)
هایون:میشه زودتر از اینجا بریم(زیرلب)
جیمین:تازه اومدیم که(زیرلب)
هایون:ععععععع(زیر لب)
هایون:اتاق من کجاس
خاله:عزیزم چون اتاق ها کم بود بعضیاتون و باهم گذاشتم تو و جونگ کوک تو یه اتاقین جیمین و لیا هم تو ی اتاق بقیه هم........
هایون:وایسااااااا
خاله:چی شده عزیزم؟
هایون:من نمیزارم اوپا و لیا تو یه اتاق باشن
جیمین از غیرتی بودن خواهرش رو خودش تک خنده ای کرد
خاله:پس چطوری میخای عزیزم؟
هایون:منو جیمین و جونگ کوک باهم تو یه اتاق میمونیم
خاله:جیمین مشکلی نداری؟
هایون:نه
خاله:خیلی خب باشه یه اتاق سه نفره بتون میدم
هایون:باشه
۱۶.۴k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.