عشق دردناک پارت 3
عشق دردناک پارت 3
______________________♡︎_____________________
ویو یونگی
بعد از اینکه چان هیون رو رسوندم به سمت خونه حرکت کردم و رفتم توی خونه و درو باز کردم یعنی توی این خونه هزار تا صدا میومد از صدای آهنگ گرفته تا صدای گیم اینا دارن چیکار میکنن
_ : اینجا چه خبره ( با داد)
نامجون : یونگی ترو خدا تو یه چیزی بهشون بگو اصلا به حرف من گوش نمیدن
_ : با همگیتونم پاشید این اشغال دونی رو جمع کنید
و همه بلند شدن و دست به کار شدن به جز جونگکوک
_ : جونگکوک شنیدی من چی گفتم ........ جونگکوکککککک
جونگکوک : چیه یونگی ....... ها یونگی کی اومدی
_ : جونگکوک تا ده دقیقه دیگه این میز کثیف بود میکشمتتتتت
با دادم جونگکوکم شروع به تمیز کاری کرد و بعد از چند مین خونه عین یه دسته گل شده بود همه جا برق میزد
_ : آفرین کارتون درسته ها
جین : یونگی چرا خدمتکار نمیگیری من دارم از دست درد میمیرم خودتم که کمک ندادی ( این جمله آخری رو زیر لب گفت )
_ : جین وقتی که من خونه هستم و من خونه رو کثیف میکنم خودم جمعش میکنم پس وقتی شما ها خونه رو کثیف میکنید باید خودتون تمیزش کنید وای چقدر خوابم میاد شبتون بخیر دوستان شلخته ( دوستان شلخته 🤣)
همه : خودت شلخته ای
من بدون توجه به خرفشون رفتم توی اتاقم و خوابیدم
صبح
ویو چان هیون
از خواب بیدار شدم و گوشیم رو برداشتم برگاممممم گوشیم ۱۰ بار زنگ خورده و منم بیدار نشدم ای خداااا از روی تخت بلند شدم و رفتم یه دوش 15 مین گرفتم و رفتم موهامو خشک کردم و رفتم توی آینه بدن خودم رو نگاه کردم بدنم سفیده و یه جورایی میشه گفت از بدنم راضیم رفتم توی کمد هزار جور لباس بود ولی من نمیدونستم چی بپوشم نه نگران نباش این مشکل رو همیشه دارم و بعد از 10 مین گشتن بلاخره یه لباس پیدا کردم و پوشیدم ( بچه ها اگر توجه کره باشید توی عکس همین فیک یه استایل هست لباس چان هیون اونه) ......
______________________♡︎_____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
مایل به حمایت
نویسنده :민윤기
______________________♡︎_____________________
ویو یونگی
بعد از اینکه چان هیون رو رسوندم به سمت خونه حرکت کردم و رفتم توی خونه و درو باز کردم یعنی توی این خونه هزار تا صدا میومد از صدای آهنگ گرفته تا صدای گیم اینا دارن چیکار میکنن
_ : اینجا چه خبره ( با داد)
نامجون : یونگی ترو خدا تو یه چیزی بهشون بگو اصلا به حرف من گوش نمیدن
_ : با همگیتونم پاشید این اشغال دونی رو جمع کنید
و همه بلند شدن و دست به کار شدن به جز جونگکوک
_ : جونگکوک شنیدی من چی گفتم ........ جونگکوکککککک
جونگکوک : چیه یونگی ....... ها یونگی کی اومدی
_ : جونگکوک تا ده دقیقه دیگه این میز کثیف بود میکشمتتتتت
با دادم جونگکوکم شروع به تمیز کاری کرد و بعد از چند مین خونه عین یه دسته گل شده بود همه جا برق میزد
_ : آفرین کارتون درسته ها
جین : یونگی چرا خدمتکار نمیگیری من دارم از دست درد میمیرم خودتم که کمک ندادی ( این جمله آخری رو زیر لب گفت )
_ : جین وقتی که من خونه هستم و من خونه رو کثیف میکنم خودم جمعش میکنم پس وقتی شما ها خونه رو کثیف میکنید باید خودتون تمیزش کنید وای چقدر خوابم میاد شبتون بخیر دوستان شلخته ( دوستان شلخته 🤣)
همه : خودت شلخته ای
من بدون توجه به خرفشون رفتم توی اتاقم و خوابیدم
صبح
ویو چان هیون
از خواب بیدار شدم و گوشیم رو برداشتم برگاممممم گوشیم ۱۰ بار زنگ خورده و منم بیدار نشدم ای خداااا از روی تخت بلند شدم و رفتم یه دوش 15 مین گرفتم و رفتم موهامو خشک کردم و رفتم توی آینه بدن خودم رو نگاه کردم بدنم سفیده و یه جورایی میشه گفت از بدنم راضیم رفتم توی کمد هزار جور لباس بود ولی من نمیدونستم چی بپوشم نه نگران نباش این مشکل رو همیشه دارم و بعد از 10 مین گشتن بلاخره یه لباس پیدا کردم و پوشیدم ( بچه ها اگر توجه کره باشید توی عکس همین فیک یه استایل هست لباس چان هیون اونه) ......
______________________♡︎_____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
مایل به حمایت
نویسنده :민윤기
۸.۰k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.