عاشق مغرور
عاشق مغرور
#پارت ۴۲
-سلام
صداش خسته بود ولی این تز دلخوری من کم نمیکرد
-سلام
کلافه بود
-چرا سردی
خنثی نگاهش کردم
-نه نیستم
کلافه سمتم اومد و آروم دستمو کشید و از روی صندلی بلندم کرد
سرش و آورد کنار گوشمو زمزمه کرد
-پیشیه من چش شده
سرمو تا حد امکان فاصله دادم و گفتم هیچی
لی..سی به گوشم زد و گفت....
#پارت ۴۲
-سلام
صداش خسته بود ولی این تز دلخوری من کم نمیکرد
-سلام
کلافه بود
-چرا سردی
خنثی نگاهش کردم
-نه نیستم
کلافه سمتم اومد و آروم دستمو کشید و از روی صندلی بلندم کرد
سرش و آورد کنار گوشمو زمزمه کرد
-پیشیه من چش شده
سرمو تا حد امکان فاصله دادم و گفتم هیچی
لی..سی به گوشم زد و گفت....
۹۷۶
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.