فیک تهیونگ ( عشق+بی انتها) p76
هیناه
همه بهم نگاه میکردن،وضعیت بدی بود،به هم ریخته بودم.
هزینه رو همون اولش حساب کردمو با گرفتن کارت رفتم طبقه مورد نظر...
ساک رو پرت کردم یه گوشه ، تو آینه قدی به خودم خیره شدم ، موهام به هم ریخته چشمام بخاطر بدخوابی و گریه های دیشب ورم داشتن
نفس کلافه ای کشیدم و وارد حموم شدم.
_____________________________________
_چیشد؟ خبری نشد خونه نرفته؟
_چرا چرا همین چند دقیقه پیش با یتسه حرف میزدم گفت خونه رفته ولی انگار با مادرش بحثش شده و دوباره با وسایلش از خونه زده بیرون
_زده بیرون؟
_آره اونطوری که یتسه میگفت
با جدیت تمام روبه کوک گفت : تا چند ساعت دیگه برام پیدا میکنی که کجا رفته ، فهمیدی؟
کوک کلافه موهاشو به هم ریختو گفت: من چطوری پیداش کنم؟
_هرطور شده مکانی که هستو پیدا میکنی
اینو گفت و با برداشتن کتش راهیه شرکت شد
کوک در عجب بود که چطور بین این دوتا گیر کرده و حالا باید برای پیدا کردن هیناه دست به کار میشد
_ای خدا با کیا سر و کله میزنیم
هیناه
روی کاناپه نشسته بودمو بی هدف به اطراف خیره شده بودم.. آب از موهام می چکید ، بالاخره تصمیم گرفتم گوشی رو روشن کنم که با سیلی از پیاما و تماسا مواجه شدم.
_تازه یادشون افتاده
همه بهم نگاه میکردن،وضعیت بدی بود،به هم ریخته بودم.
هزینه رو همون اولش حساب کردمو با گرفتن کارت رفتم طبقه مورد نظر...
ساک رو پرت کردم یه گوشه ، تو آینه قدی به خودم خیره شدم ، موهام به هم ریخته چشمام بخاطر بدخوابی و گریه های دیشب ورم داشتن
نفس کلافه ای کشیدم و وارد حموم شدم.
_____________________________________
_چیشد؟ خبری نشد خونه نرفته؟
_چرا چرا همین چند دقیقه پیش با یتسه حرف میزدم گفت خونه رفته ولی انگار با مادرش بحثش شده و دوباره با وسایلش از خونه زده بیرون
_زده بیرون؟
_آره اونطوری که یتسه میگفت
با جدیت تمام روبه کوک گفت : تا چند ساعت دیگه برام پیدا میکنی که کجا رفته ، فهمیدی؟
کوک کلافه موهاشو به هم ریختو گفت: من چطوری پیداش کنم؟
_هرطور شده مکانی که هستو پیدا میکنی
اینو گفت و با برداشتن کتش راهیه شرکت شد
کوک در عجب بود که چطور بین این دوتا گیر کرده و حالا باید برای پیدا کردن هیناه دست به کار میشد
_ای خدا با کیا سر و کله میزنیم
هیناه
روی کاناپه نشسته بودمو بی هدف به اطراف خیره شده بودم.. آب از موهام می چکید ، بالاخره تصمیم گرفتم گوشی رو روشن کنم که با سیلی از پیاما و تماسا مواجه شدم.
_تازه یادشون افتاده
۵.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.