p17
p17
لینا : چرا ؟ چرا کوک تو رو انتخاب کرده هااااا؟( داد)
ویو کوک
داشتم کار هام رو انجام میدادم که یهو صدای داد و بیداد میشنیدم رفتم که ببینم چه خبره
ا.ت : ایییییییی.....لطفا ولم کن ........ من خودم هم نمیدونم ( بغض)
کوک میاد و میبینه لینا داره موهای ا.ت رو میکشه و سرش داد میزنه ، کوک میره دست لینا رو میکشه و میره و پرتش میکنه رو زمین
کوک : هوییی عوضی داری چه غلطی میکنی ؟؟( با داد)
لینا : .......( سکوت )
کوک : جواب منو بده ، چه کاری داری میکنی ( داد )
لینا : چراا؟هاااا؟چرا آنو انتخاب کردی ( با گریه و داد )
کوک : به تو ربطی نداره ، پاتو از گلیمت درازتر نکن( داد)
لینا : ........( سکوت )
کوک : فهمیدی ؟( داد)
لینا بدون اینکه چیزی بگه با گریه از اونجا میره ، کوک میره طرف ا.ت و دستش رو میگیره و میکشوندش داخل اتاق کارش ، ا.ت سرش رو پایین انداخته بود ، کوک میره پشت میزش میشینه
کوک : هر وقت دوباره اون عوضی اذیتت کرد بهم بگو
ا.ت : چشم
ویو ا.ت
همون جور که سرم پایین بود از اتاق رفتم بیرون روی راه پله بودم که احساس کردم یکی .......
خماریییییییی تا......
لایک ۱۰
کامنت ۲۰
لینا : چرا ؟ چرا کوک تو رو انتخاب کرده هااااا؟( داد)
ویو کوک
داشتم کار هام رو انجام میدادم که یهو صدای داد و بیداد میشنیدم رفتم که ببینم چه خبره
ا.ت : ایییییییی.....لطفا ولم کن ........ من خودم هم نمیدونم ( بغض)
کوک میاد و میبینه لینا داره موهای ا.ت رو میکشه و سرش داد میزنه ، کوک میره دست لینا رو میکشه و میره و پرتش میکنه رو زمین
کوک : هوییی عوضی داری چه غلطی میکنی ؟؟( با داد)
لینا : .......( سکوت )
کوک : جواب منو بده ، چه کاری داری میکنی ( داد )
لینا : چراا؟هاااا؟چرا آنو انتخاب کردی ( با گریه و داد )
کوک : به تو ربطی نداره ، پاتو از گلیمت درازتر نکن( داد)
لینا : ........( سکوت )
کوک : فهمیدی ؟( داد)
لینا بدون اینکه چیزی بگه با گریه از اونجا میره ، کوک میره طرف ا.ت و دستش رو میگیره و میکشوندش داخل اتاق کارش ، ا.ت سرش رو پایین انداخته بود ، کوک میره پشت میزش میشینه
کوک : هر وقت دوباره اون عوضی اذیتت کرد بهم بگو
ا.ت : چشم
ویو ا.ت
همون جور که سرم پایین بود از اتاق رفتم بیرون روی راه پله بودم که احساس کردم یکی .......
خماریییییییی تا......
لایک ۱۰
کامنت ۲۰
۳.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.