من عاشقش شدم (پارت اخر)
من عاشقش شدم (پارت اخر)
صبح از زبان سوجون از خواب با دلدرد بیدار شدم و به سوجینم نگاه کردم خیلی گوگولی بود انگار نه انگار که آدم دیشب بود ×: سوجین نمیای حمام
+: چرا که نیام (براید استایل بغلش کرد و گذاشتش و تو وان و زیر دلش و ماساژ داد
پرش زمانی به ۳ ماه بعد
×: سوجین من امادم بریم
+: بنظرت دختره یا پسر
×: دوتاش خوبه حالا زود باش که بریم
+: اومدم
دکتر: خوب تبریک میگم شما یه دختر دارید
+: دختر(گریه ی خوشحالی)
×: دختره (گریه)
پرش زمانی به ۳ سال بعد الان بچه ی سوجون و سوجین ۲ سال و نیمشون هست و اسمش یونا هست
یونا: مامانی بابای میسه بلیم پارک
×: اره عزیزم سوجینم یونا میگه بریم پارک
+: باشه عشقای من
و این گونه اینا یه زندگی جدید و باهم ۳ نفره شروع کردن و اگر و آدم واقعا عاشق هم باشن میتونن خودشون هم برای هم بکشن ممنونم که تا آخر این رمان همرای ما بودین 🫰🏻
صبح از زبان سوجون از خواب با دلدرد بیدار شدم و به سوجینم نگاه کردم خیلی گوگولی بود انگار نه انگار که آدم دیشب بود ×: سوجین نمیای حمام
+: چرا که نیام (براید استایل بغلش کرد و گذاشتش و تو وان و زیر دلش و ماساژ داد
پرش زمانی به ۳ ماه بعد
×: سوجین من امادم بریم
+: بنظرت دختره یا پسر
×: دوتاش خوبه حالا زود باش که بریم
+: اومدم
دکتر: خوب تبریک میگم شما یه دختر دارید
+: دختر(گریه ی خوشحالی)
×: دختره (گریه)
پرش زمانی به ۳ سال بعد الان بچه ی سوجون و سوجین ۲ سال و نیمشون هست و اسمش یونا هست
یونا: مامانی بابای میسه بلیم پارک
×: اره عزیزم سوجینم یونا میگه بریم پارک
+: باشه عشقای من
و این گونه اینا یه زندگی جدید و باهم ۳ نفره شروع کردن و اگر و آدم واقعا عاشق هم باشن میتونن خودشون هم برای هم بکشن ممنونم که تا آخر این رمان همرای ما بودین 🫰🏻
۲.۰k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.