پارته اخر
ته بلندت میکنه
ته=به موقع به حسابه تو میرسم زنیکه جنده!
و میبرتت بیمارستان
پرستار=اقا چخبرته؟
ته=همسرمـ...دوست دخترم بارداره...با خواهرش دعواش شد و خواهرش یه ضربه محم زد به شکمش...خواهش میکنم...میخوام زنده بمونه
پرستار=باشه اقا اروم الان تخت اماده میکنیم
زود میبرنتت رو تخت
تهیونگ داشت از استرس میمرد
دکتر میاد بیرون
دکتر=وضعیتشون وخیمه...بچه یا مادر
تهیونگ هیچی نمیگه و فقط گریه میکنه
دکتر=لطفا اروم باشین...
ته=من...نمیدونم😭
دکتر=اقای کیم...لطفا سریع جواب بدید وگرنه جفتشون و از دست میدید!
ته=بچه...
اینو خیلی با ترسو لرز گفت
دکتر=نگرانه هیچی نباشین
بعده یک ساعت یک پارچه سفید انداختن روت و بچه تو دستگاهه
ته یکسره بالای سرت گریه میکرد
پرستار=اقا...باید ببریمش
ته بلند میشه پرستار تختت و میبره
تهیونگ میره از پشته شیشه بچتون و نگاه میکنه
ته=قول میدم بابای خوبی باشم...ا/ت...
بغض میکنه و از نبودت دات دیوونه میشد
پنج سال بعد
پسرتون=بابااااااااا...گشنمههههههههههه
ته=ساکت که بدم دیگه😐
پسرتون=همین الان میخوااااااااام
ته=عینه ا/ت ای💔
ته=به موقع به حسابه تو میرسم زنیکه جنده!
و میبرتت بیمارستان
پرستار=اقا چخبرته؟
ته=همسرمـ...دوست دخترم بارداره...با خواهرش دعواش شد و خواهرش یه ضربه محم زد به شکمش...خواهش میکنم...میخوام زنده بمونه
پرستار=باشه اقا اروم الان تخت اماده میکنیم
زود میبرنتت رو تخت
تهیونگ داشت از استرس میمرد
دکتر میاد بیرون
دکتر=وضعیتشون وخیمه...بچه یا مادر
تهیونگ هیچی نمیگه و فقط گریه میکنه
دکتر=لطفا اروم باشین...
ته=من...نمیدونم😭
دکتر=اقای کیم...لطفا سریع جواب بدید وگرنه جفتشون و از دست میدید!
ته=بچه...
اینو خیلی با ترسو لرز گفت
دکتر=نگرانه هیچی نباشین
بعده یک ساعت یک پارچه سفید انداختن روت و بچه تو دستگاهه
ته یکسره بالای سرت گریه میکرد
پرستار=اقا...باید ببریمش
ته بلند میشه پرستار تختت و میبره
تهیونگ میره از پشته شیشه بچتون و نگاه میکنه
ته=قول میدم بابای خوبی باشم...ا/ت...
بغض میکنه و از نبودت دات دیوونه میشد
پنج سال بعد
پسرتون=بابااااااااا...گشنمههههههههههه
ته=ساکت که بدم دیگه😐
پسرتون=همین الان میخوااااااااام
ته=عینه ا/ت ای💔
۱۳۵.۹k
۱۰ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.