درخواستی..
تک پارتی..وقتی قلدرت بود اما..
داشتی از بالا به پایین نگاه میکردی..
-تموم میشه مگه نه..دیگه خبیری از ازار و اذیت ها نیست ..
لبخندی زدی و با پشت دست اشک هات رو پاک کردی ..
-تموم میشه..دیگه تموم میشه..
قدمی برداشتی که با کوبیده شدن در های فلزی پشته بوم به دیوار مدرسه تعجب کردی..تا خواستی به پشت سرت نگاهی بندازی..دو دست دور کمرت حلقه شد و تورو روی سکوی پشته بوم انداخت
نگاهی به کسی که تو بغلش بودی انداختی
-ه..هیو
-فکر کردی که داری چه غلطی میکنی..
فریاد زد ..از کنارت بلند شد
-فکر رکدی وقتی خودت رو از اینجا میندازی پیین کسی برات گریه میکنه..
چوری میتونس حتی وقتی داری میمیری دنبال جلبه تو..
-خفه شووو...خفه شو
ولوم صدات رو پایین اوردی
-خفه شو هوانگ هیونجین..من دنباله جلب توجه نیستم..من دنبال فرار از توعم توو...
دستت رو روبه افرادی که پایین بودن گرفتی..
-اگه من الامن میخوام خودم رو از این جا پرت کنم بخاطر توعه...میخوام از دست تو فرار کنم
-چ..چی
-من عاشقت بودم هیونجین..عاشق
فریادی زدی
-من عاشق تو بودم..اما تو قلدرم بودی..این 3 سال رو زهره مارم کردی..این 3 سال ...این 3 سال تو زجرم دادی..چند بار گفتم نکن ..چندبار گفتم ولم کن هیونجین دیگه نمیکشم..من زیر کتک های تو جون دادم اما تو داشتی با دوست هات بگو بخند میکردی..بهم گفتن بدبخت..بهم گفتم بیچاره..اما من بیچاره نبودم..من بیچاره نبودم..تو بیچارم کردی هیونجین..من از درد عشق تو بیچاره شدم..
نفس عمیقی کشیدی و با بغضی که داشت گلوت رو خنج میزد ادامه دادی
تمام این مدت هیونجین بدون حرف داشت بهت گوش میداد بدون اینکهپرخاشگری بکنه..بدون اینکه بخواد جلوی فریادت رو بگیره داشت نگاهت میکرد
سمتش رفتی و ضربه ایی به قفسه سینش زدی
-اگه من الان میمیرم
ضربه ی محکم دیگه ایی زدی
-اگه من فردایی نداشته باشم
هولش دادی عقب
-بخاطره توعه
سمت سکو رفتی که مچ دستت رو گرفت
-نپر ا.ت...نپر
با صدای خیلی ارومی لب زد
-میپرم هیونجین میپرم ..دیگه تحمل اینکه بهم لقب سگ هوانگ رو بهم بدن رو ندارم..دیگه نمیخوام تیکه و کنای های تورو بشنوم
-ا.ت..
دستت رو گرفت
-ا.ت.. نپر خواهش میکنم میدونم هیچ وقت منو نمیبخشی..من واقعا یک بی عقلم من..
-عذاب وجدان نداشته باش
سرت داد زد
-عذاب وجدان ندارم...دارم میترکم..ببین هرکاری که میخوای بکن اما از اینجا نپر
-البته که نداری
بغضت رو قورت دادی و بهش نزدیک شدی و انگشت اشارت رو روی قفسه سینش گذاشتی و فشارش دادی..
-این تو خالیه هیون...این تو خالیه..
-البته که عذاب وجدان نداری..اینو بدون حتی اگه از اینجا هم نپرم ..قرار نیست دوباره تحملت کنم..تو...این عشق رو..تبدیل به نفرت کردی
ازش فاصله گرفتی
با صدای خیلی اروم لب زدی و سمت در خروجی رفتی
-خودت کردی که لعنت بر خودت باد...
هانورا
داشتی از بالا به پایین نگاه میکردی..
-تموم میشه مگه نه..دیگه خبیری از ازار و اذیت ها نیست ..
لبخندی زدی و با پشت دست اشک هات رو پاک کردی ..
-تموم میشه..دیگه تموم میشه..
قدمی برداشتی که با کوبیده شدن در های فلزی پشته بوم به دیوار مدرسه تعجب کردی..تا خواستی به پشت سرت نگاهی بندازی..دو دست دور کمرت حلقه شد و تورو روی سکوی پشته بوم انداخت
نگاهی به کسی که تو بغلش بودی انداختی
-ه..هیو
-فکر کردی که داری چه غلطی میکنی..
فریاد زد ..از کنارت بلند شد
-فکر رکدی وقتی خودت رو از اینجا میندازی پیین کسی برات گریه میکنه..
چوری میتونس حتی وقتی داری میمیری دنبال جلبه تو..
-خفه شووو...خفه شو
ولوم صدات رو پایین اوردی
-خفه شو هوانگ هیونجین..من دنباله جلب توجه نیستم..من دنبال فرار از توعم توو...
دستت رو روبه افرادی که پایین بودن گرفتی..
-اگه من الامن میخوام خودم رو از این جا پرت کنم بخاطر توعه...میخوام از دست تو فرار کنم
-چ..چی
-من عاشقت بودم هیونجین..عاشق
فریادی زدی
-من عاشق تو بودم..اما تو قلدرم بودی..این 3 سال رو زهره مارم کردی..این 3 سال ...این 3 سال تو زجرم دادی..چند بار گفتم نکن ..چندبار گفتم ولم کن هیونجین دیگه نمیکشم..من زیر کتک های تو جون دادم اما تو داشتی با دوست هات بگو بخند میکردی..بهم گفتن بدبخت..بهم گفتم بیچاره..اما من بیچاره نبودم..من بیچاره نبودم..تو بیچارم کردی هیونجین..من از درد عشق تو بیچاره شدم..
نفس عمیقی کشیدی و با بغضی که داشت گلوت رو خنج میزد ادامه دادی
تمام این مدت هیونجین بدون حرف داشت بهت گوش میداد بدون اینکهپرخاشگری بکنه..بدون اینکه بخواد جلوی فریادت رو بگیره داشت نگاهت میکرد
سمتش رفتی و ضربه ایی به قفسه سینش زدی
-اگه من الان میمیرم
ضربه ی محکم دیگه ایی زدی
-اگه من فردایی نداشته باشم
هولش دادی عقب
-بخاطره توعه
سمت سکو رفتی که مچ دستت رو گرفت
-نپر ا.ت...نپر
با صدای خیلی ارومی لب زد
-میپرم هیونجین میپرم ..دیگه تحمل اینکه بهم لقب سگ هوانگ رو بهم بدن رو ندارم..دیگه نمیخوام تیکه و کنای های تورو بشنوم
-ا.ت..
دستت رو گرفت
-ا.ت.. نپر خواهش میکنم میدونم هیچ وقت منو نمیبخشی..من واقعا یک بی عقلم من..
-عذاب وجدان نداشته باش
سرت داد زد
-عذاب وجدان ندارم...دارم میترکم..ببین هرکاری که میخوای بکن اما از اینجا نپر
-البته که نداری
بغضت رو قورت دادی و بهش نزدیک شدی و انگشت اشارت رو روی قفسه سینش گذاشتی و فشارش دادی..
-این تو خالیه هیون...این تو خالیه..
-البته که عذاب وجدان نداری..اینو بدون حتی اگه از اینجا هم نپرم ..قرار نیست دوباره تحملت کنم..تو...این عشق رو..تبدیل به نفرت کردی
ازش فاصله گرفتی
با صدای خیلی اروم لب زدی و سمت در خروجی رفتی
-خودت کردی که لعنت بر خودت باد...
هانورا
۱۹.۹k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.