فرزند خوانده
پارت۵
کوک : چتون شده شما که داشتین عین سگ و گربه بهم میپریدی (که حرفش با به یاد اومدن چیزی که گفته حرفش قطع شد)
جیمین و ا.ت : چیشد (و پخش زمین شدن)
کوک : بسه دیگه خودتون رو جمع کنید
ا.ت : چته حالا یبار خندیدم
یهو جیمین از پشت گرفتم
جیمین: منو خیس میکنی نه
ا.ت : غلط خوردم
جیمین : نوچ دیگه دیره
منو برد تو اتاق مهمون انداخت تو وان آب سرد بعد فرار کرد که یه جارو دیدم برداشتمش افتادم دنبالش
وایسا کاریت ندارم (یاد مامانا افتادم🤣)
جیمین: پس اون چیه تو دستت میخوای بهاش نازم کنی
ا.ت : ار ه میخوام نازت کنم اونم چه نازی هم میخام کنم
جیمین: این نازکی که تو میگی نکنی بهتره
دیدم عین جت دوید تو اتاق درم قفل کرد رفتم پشت در نشستم
ا.ت : همینجا میمونم تا بیای بیرون
جیمین: نمیام بیرون
نشسته بودم که چشام گرم شد و خوابم برد
جیمین ویو
بعد چند ساعت از اتاق اومدم بیرون دیدم ا.ت خیلی کیوت خوابیده بلندش کردم بردمش تو اتاقش گذاشتمش رو تختش و پتو رو کردم تو و رفتم بیرون خودم هم خوابم برد رفتم خوابیدم کخ باصدای داد و بیداد از خواب پریدم رفتم بیرون اتاق دیدم که کوک داره با یکی دعوا میکنه و ا.ت هم داره قایمکی نگا میکنه از موقعیت استفاده کردم رفتم پشت سرش و ترسوندمش که یه جیغ فرا بنفش کشید همه ساکت شده بودن به ما نگا میکردن یهو نتونستم خودم رو کنترل کنم زدم زیر خنده حتی کوک که خیلی عصبی بود دیگه اثری از خشم تو چهرش نبود خودم رو جمع کردم دیدم کوک شروع کرد به دادو بیداد کردن
ا.ت : این زنه کیه
جیمین : این دوست دختر قبلی کوک بود که بهش خیانت کرد
ا.ت :اها
جیمین : تو اولین نفری بودی که با کوک اینجوری حرف میزنی اون هیچوقت اینجوری نبوده .....
کوک : چتون شده شما که داشتین عین سگ و گربه بهم میپریدی (که حرفش با به یاد اومدن چیزی که گفته حرفش قطع شد)
جیمین و ا.ت : چیشد (و پخش زمین شدن)
کوک : بسه دیگه خودتون رو جمع کنید
ا.ت : چته حالا یبار خندیدم
یهو جیمین از پشت گرفتم
جیمین: منو خیس میکنی نه
ا.ت : غلط خوردم
جیمین : نوچ دیگه دیره
منو برد تو اتاق مهمون انداخت تو وان آب سرد بعد فرار کرد که یه جارو دیدم برداشتمش افتادم دنبالش
وایسا کاریت ندارم (یاد مامانا افتادم🤣)
جیمین: پس اون چیه تو دستت میخوای بهاش نازم کنی
ا.ت : ار ه میخوام نازت کنم اونم چه نازی هم میخام کنم
جیمین: این نازکی که تو میگی نکنی بهتره
دیدم عین جت دوید تو اتاق درم قفل کرد رفتم پشت در نشستم
ا.ت : همینجا میمونم تا بیای بیرون
جیمین: نمیام بیرون
نشسته بودم که چشام گرم شد و خوابم برد
جیمین ویو
بعد چند ساعت از اتاق اومدم بیرون دیدم ا.ت خیلی کیوت خوابیده بلندش کردم بردمش تو اتاقش گذاشتمش رو تختش و پتو رو کردم تو و رفتم بیرون خودم هم خوابم برد رفتم خوابیدم کخ باصدای داد و بیداد از خواب پریدم رفتم بیرون اتاق دیدم که کوک داره با یکی دعوا میکنه و ا.ت هم داره قایمکی نگا میکنه از موقعیت استفاده کردم رفتم پشت سرش و ترسوندمش که یه جیغ فرا بنفش کشید همه ساکت شده بودن به ما نگا میکردن یهو نتونستم خودم رو کنترل کنم زدم زیر خنده حتی کوک که خیلی عصبی بود دیگه اثری از خشم تو چهرش نبود خودم رو جمع کردم دیدم کوک شروع کرد به دادو بیداد کردن
ا.ت : این زنه کیه
جیمین : این دوست دختر قبلی کوک بود که بهش خیانت کرد
ا.ت :اها
جیمین : تو اولین نفری بودی که با کوک اینجوری حرف میزنی اون هیچوقت اینجوری نبوده .....
۱۱.۱k
۰۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.