p¹
ات:سلام من پارک ات هستم و با تهیونگ ازدواج کردم ما همو خیلی دوست داریم ولی مادر تهیونگ میخواد که تهیونگ با لیا دختر خاله ی تهیونک ازدواج کنه
برین سراغ فیک:
صبح بود مثل همیشه دست و صورتمو شستم و رفتم پایین مثل همه ی روز ها تهیونگ خونه نبود و رفته بود سر کار صبحونه امو خوردم و رفتم کیدرما دیدم که یهو مامان ته پیداش شد ایش بسی ازش بدم میاد
م.ت:خدایی نکرده بلند نشیا امروز قراره لیا جون عشقم بیادش
ات:باشه باشه
ننه اکبیری ته از اونجا رفت
اهه باید این دخترهی رو مخ که بیست و چهار ساعت میچسبه به تهیونگ رو تحمل کنم
45 مین بعد
در خونه زده شد
عالی شد هنینو کم داشتم
قیافه لیا رو بروم سبز شد
لیا:واایییی خاله (لوس و عشوه)
م.ت:واییی نفسمم
چرت و پرتی گویی اینا تموم شد البته شاید تا رسید به من ایش دلم میخواد تیکه تیکش کنم
لیا:سلام ات (عشوه و لوس)
ات:سلام(با حرص و عصبانیت)
لیا:پس خاله جون عشقم کجاست ؟
ات:هوشش هیچی بهت نمیگم شوهر منه هاااا
لیا:هه از اولش دوس پسر من بوده
برین سراغ فیک:
صبح بود مثل همیشه دست و صورتمو شستم و رفتم پایین مثل همه ی روز ها تهیونگ خونه نبود و رفته بود سر کار صبحونه امو خوردم و رفتم کیدرما دیدم که یهو مامان ته پیداش شد ایش بسی ازش بدم میاد
م.ت:خدایی نکرده بلند نشیا امروز قراره لیا جون عشقم بیادش
ات:باشه باشه
ننه اکبیری ته از اونجا رفت
اهه باید این دخترهی رو مخ که بیست و چهار ساعت میچسبه به تهیونگ رو تحمل کنم
45 مین بعد
در خونه زده شد
عالی شد هنینو کم داشتم
قیافه لیا رو بروم سبز شد
لیا:واایییی خاله (لوس و عشوه)
م.ت:واییی نفسمم
چرت و پرتی گویی اینا تموم شد البته شاید تا رسید به من ایش دلم میخواد تیکه تیکش کنم
لیا:سلام ات (عشوه و لوس)
ات:سلام(با حرص و عصبانیت)
لیا:پس خاله جون عشقم کجاست ؟
ات:هوشش هیچی بهت نمیگم شوهر منه هاااا
لیا:هه از اولش دوس پسر من بوده
۵.۵k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.