هلال کنید👇👇
بفرما انقدر گفتین اسمات بزار تو رو جان جدتون دست از سر کچلم بردارید🥺🙏
بعد از یه پیک نیک دونفره درست و حسابی کنار دریا و نگاه کردن به ماه کامل و در
آغوش عشقم بودن,اونم بعد از مدت ها,بعد از اون همه کار سختی ک داشت و اونهمه
استرس حتی بدون یک روز استراحت مستقیم بیاد پیشم و منو بیاره به لب ساحل ک
خلوته و یه پیک نیک شبانه و شراب و شمع و نور ماه،
تو همین فکرا بودم که گرمای لبای جونگ کوک رو روی گردنم حس کردم و چشمامو از سر لذت
بستم،این حس بی نظیر بود بعد از این همه مدت خیلی خوب بود...
نشست پشتم و از پشت بقلم کرد و دستاشو دورم حلقه کرد و سرشو گذاشت رو شونم.
ات:خانوم اگ گفتی الان چی میچسبه؟
ات:آب تنی..
جونگ کوک : ...
ات:چیه؟
کوک:هیچی...پس بریم آب تنی کنیم.
ات:یااا بزارم زمین،آهای جونگ ک...
بغلم کرده بود و داشت منو میبرد سمت آب منو انداخت تو آب و خودش بیرون وایستاده
بود و با خنده نگام میکرد.یهو جدی شد و تک تک دکمه های پیراهنش رو باز کرد
انداخت یه گوشه ایی اومد تو آب و جلوم زانو زدو همینطور بهم نزدیک تر شد و یهویی
پرید و لبم رو گرفت بین لباش و محکم منو بوسیدو یه دستش رو اروم به حالت نوازش
گرانه می کشید رو پهلوم و همینطور ک دستشو میاورد بالا .. گذاشت رو سینم و
فشارش داد رفت سمت گردنم و بوسه های ریزی رو روش میکاشت ک با هر بوسش
قلبم به سینم می کوبید ،دستم روگذاشتم پشت گردنش و به سمت خودم کشیدمش و
همینطور ک تقریبا دراز کشیده بودیم جفتمون زدیم زیر خنده و یه لحظه نشست و کمکم
کرد بشینم و منو گذاشت روپاشو و همونطور ک منو میبوسید و راهشو به گلوم باز کرد
و هر از چند گاهی گاز های ریز میگرفت دستش رفت سمت پیراهنم و زیپشو باز کرد و
از تنم درش اوورد و به جرعت میتونم بگم برق تو چشاش رو دیدم و دستشو از دور
کمرم نوازش گرانه کشید و تا سینه هام بالا اوورد و سرسینه هامو میبوسید
همینطور دستش رو ماجراجویانه رو کل بدنم میکشید و هر از کاهی با دستاش تنم رو
فشار میداد صدای آهم بالا رفته بود و اون با هر بوسه ک از من جدا میشد یه آه کوچیک
میگفت و نفسش رو بیرون میدادو دوباره لباش با تنم تماس پیدا میکرد و دیووونم میکرد.
منم گوشش رو میگرفتم با لبم و روش دندونامو اروم میکشیدم و نفسم رو تو.گوشش آزاد
میکردم و سر شونه هاشو میبوسیدم و گازش میگرفتم دستم رو تو موهاش میبردمو.چنگ
میزدم و با صدام رضایتم رو بهش نشون میدادم.
دستم رو بردم و زیپ شلوارش رو باز کردم و با شورتش کشیدم پایین و بلند کرد
خودشو کمکم کرد و درش اوورد و شورت منم از پام در اوورد و با یه حرکت بلندم کرد
و گذاشتتم رو ایرکشنش تمام طولشو واردم کرد ک باعث یه جیغ از ته دلم شدم و اونو
تو بقلم گرفتم و سرمو تو گلوش پنهون کردم و نفس نفس میزدم و اون بدتر از من بود
رو شونش رو گرفتم و خودمو حرکت دادم ک به پهلوم محکم چنگ زدو سرشو بردم
عقب و یه آه از لذت به زبون اوورد و حرکاتم رو تند کردم و اونم هم راهیم میکرد و یه
دستش رو پهلوم بود هر از چند گاهی از سر لذت فشارش میداد و دست دیگش رو تکیه
گاهش کرده و بود و دستش رو از پهلوم آزاد کرد گذاشت رو سینم و محکم فشارش داد
صدای جفتمون بالا رفته بود یه لحظه هر دوتا دستش رو.گذاشت رو.پهلوم و منو محکم
به خودشو کوبوند و داغی کامشو تو بدنم حس کردم و اما رهام نکرد و یسره منو
میبوسید لب، زیر چونم،گوشم،گلوم،شونم
بوسه بارونم کرد با جدا شدن لباش بهم اعتراف میکرد ک چقدر دوسم داره و عاشقمه و
چقدر براش عزیزم
و من چشامو بسته بودم از سر خوشحالی ک کسی رو دارم ک تا آخر دنیا کنارمه لبخند
زدم و یه قطره اشک از گونم اومد پایین ک یه لحظه مکث کرد و روی اون قطره اشک
رو ک داشت از گونم سر میخورد رو بوسید و بعد روی دوتا چشامو و چشامو باز کردم
و نگاش کردم و با خنده گفت:امیدوارم شبیه تو بشه.
کوک:یه نی نی تو دلت گذاشتم
مانیا :واییی نی نییییی نی نی دوس دارم جونگ کوکا عاشقتم
کوک:کاریه که باید می شد...
بعد از یه پیک نیک دونفره درست و حسابی کنار دریا و نگاه کردن به ماه کامل و در
آغوش عشقم بودن,اونم بعد از مدت ها,بعد از اون همه کار سختی ک داشت و اونهمه
استرس حتی بدون یک روز استراحت مستقیم بیاد پیشم و منو بیاره به لب ساحل ک
خلوته و یه پیک نیک شبانه و شراب و شمع و نور ماه،
تو همین فکرا بودم که گرمای لبای جونگ کوک رو روی گردنم حس کردم و چشمامو از سر لذت
بستم،این حس بی نظیر بود بعد از این همه مدت خیلی خوب بود...
نشست پشتم و از پشت بقلم کرد و دستاشو دورم حلقه کرد و سرشو گذاشت رو شونم.
ات:خانوم اگ گفتی الان چی میچسبه؟
ات:آب تنی..
جونگ کوک : ...
ات:چیه؟
کوک:هیچی...پس بریم آب تنی کنیم.
ات:یااا بزارم زمین،آهای جونگ ک...
بغلم کرده بود و داشت منو میبرد سمت آب منو انداخت تو آب و خودش بیرون وایستاده
بود و با خنده نگام میکرد.یهو جدی شد و تک تک دکمه های پیراهنش رو باز کرد
انداخت یه گوشه ایی اومد تو آب و جلوم زانو زدو همینطور بهم نزدیک تر شد و یهویی
پرید و لبم رو گرفت بین لباش و محکم منو بوسیدو یه دستش رو اروم به حالت نوازش
گرانه می کشید رو پهلوم و همینطور ک دستشو میاورد بالا .. گذاشت رو سینم و
فشارش داد رفت سمت گردنم و بوسه های ریزی رو روش میکاشت ک با هر بوسش
قلبم به سینم می کوبید ،دستم روگذاشتم پشت گردنش و به سمت خودم کشیدمش و
همینطور ک تقریبا دراز کشیده بودیم جفتمون زدیم زیر خنده و یه لحظه نشست و کمکم
کرد بشینم و منو گذاشت روپاشو و همونطور ک منو میبوسید و راهشو به گلوم باز کرد
و هر از چند گاهی گاز های ریز میگرفت دستش رفت سمت پیراهنم و زیپشو باز کرد و
از تنم درش اوورد و به جرعت میتونم بگم برق تو چشاش رو دیدم و دستشو از دور
کمرم نوازش گرانه کشید و تا سینه هام بالا اوورد و سرسینه هامو میبوسید
همینطور دستش رو ماجراجویانه رو کل بدنم میکشید و هر از کاهی با دستاش تنم رو
فشار میداد صدای آهم بالا رفته بود و اون با هر بوسه ک از من جدا میشد یه آه کوچیک
میگفت و نفسش رو بیرون میدادو دوباره لباش با تنم تماس پیدا میکرد و دیووونم میکرد.
منم گوشش رو میگرفتم با لبم و روش دندونامو اروم میکشیدم و نفسم رو تو.گوشش آزاد
میکردم و سر شونه هاشو میبوسیدم و گازش میگرفتم دستم رو تو موهاش میبردمو.چنگ
میزدم و با صدام رضایتم رو بهش نشون میدادم.
دستم رو بردم و زیپ شلوارش رو باز کردم و با شورتش کشیدم پایین و بلند کرد
خودشو کمکم کرد و درش اوورد و شورت منم از پام در اوورد و با یه حرکت بلندم کرد
و گذاشتتم رو ایرکشنش تمام طولشو واردم کرد ک باعث یه جیغ از ته دلم شدم و اونو
تو بقلم گرفتم و سرمو تو گلوش پنهون کردم و نفس نفس میزدم و اون بدتر از من بود
رو شونش رو گرفتم و خودمو حرکت دادم ک به پهلوم محکم چنگ زدو سرشو بردم
عقب و یه آه از لذت به زبون اوورد و حرکاتم رو تند کردم و اونم هم راهیم میکرد و یه
دستش رو پهلوم بود هر از چند گاهی از سر لذت فشارش میداد و دست دیگش رو تکیه
گاهش کرده و بود و دستش رو از پهلوم آزاد کرد گذاشت رو سینم و محکم فشارش داد
صدای جفتمون بالا رفته بود یه لحظه هر دوتا دستش رو.گذاشت رو.پهلوم و منو محکم
به خودشو کوبوند و داغی کامشو تو بدنم حس کردم و اما رهام نکرد و یسره منو
میبوسید لب، زیر چونم،گوشم،گلوم،شونم
بوسه بارونم کرد با جدا شدن لباش بهم اعتراف میکرد ک چقدر دوسم داره و عاشقمه و
چقدر براش عزیزم
و من چشامو بسته بودم از سر خوشحالی ک کسی رو دارم ک تا آخر دنیا کنارمه لبخند
زدم و یه قطره اشک از گونم اومد پایین ک یه لحظه مکث کرد و روی اون قطره اشک
رو ک داشت از گونم سر میخورد رو بوسید و بعد روی دوتا چشامو و چشامو باز کردم
و نگاش کردم و با خنده گفت:امیدوارم شبیه تو بشه.
کوک:یه نی نی تو دلت گذاشتم
مانیا :واییی نی نییییی نی نی دوس دارم جونگ کوکا عاشقتم
کوک:کاریه که باید می شد...
۲۵.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.