آیا مهدی موعود همان ذوالقرنین است؟
آیا مهدی موعود همان ذوالقرنین است؟
در قرآن کریم از شخصیت خداجو و مقتدری به نام "ذوالقرنین" سخن به میان آمده است و خداوند متعال در آیات 83 تا 98 سوره مبارکه کهف، ماجرای قسمتی از سفرها و اقدامات او را مطرح کرده است. برخی با توجه به پیچیده بودن جریان سفرهای "ذوالقرنین" بر این گمان اند که او در گذشته دارای شخصیتی خارجی نبوده و می توان او را بر شخصیت امام زمان علیه السلام منطبق کرده و از آیندگان دانست. در حالی که این برداشت، مخالف با ظاهر آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام است.
ذوالقرنین مردی الهی قبل از اسلام
با توجه به روایات متعددی که درباره "ذوالقرنین" از معصومین علیهم السلام نقل شده، "ذوالقرنین" به عنوان شخصیتی واقعی در تاریخ قبل از اسلام، دارای وجود خارجی بوده و بر اساس روایات متعددی، وجود او در دوران پیش از اسلام، به جهت تواتر معنوی قطعی است.
در کتاب «الخصال» شیخ صدوق از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «خدای تعالی پیغمبری نفرستاده که پادشاهی کند مگر چهار نفر که همه پس از نوح مبعوث شده اند؛ ذوالقرنین که نامش عیاش بود و داوود و سلیمان و یوسف؛ اما عیاش که پادشاه میان مشرق تا مغرب بود و اما داوود پادشاه میان شامات تا شهرهای اصطخر فارس گردید و کشور سلیمان نیز همین اندازه بود. اما یوسف پادشاه مصر و صحراهای مصر گردید و از آن حدود تجاوز نکرد.»[1]
در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام پس از توصیف ملک سلیمان، داوود و یوسف، به ذوالقرنین اشاره کرده و می فرماید: «سپس ذوالقرنین، بنده ای که خدا دوست بود و خدا هم او را دوست می داشت، اسباب مکنت را برایش آماده کرد و خاور و باختر زمین را به تملّک او درآورد، او نیز به حق می گفت و کار به حق می کرد.»[2] همچنین روایات دیگری نیز درباره حاکمیت ذوالقرنین وجود دارد.[3]
طبق روایتی از امام باقر علیه السلام، ذوالقرنین شخصیتی واقعی در دوران گذشته و هم عصر با حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است، در این روایت آمده است: «نخستین دو نفری که در روی زمین با هم مصافحه کردند ذوالقرنین و ابراهیم خلیل بود، ابراهیم خلیل، ذوالقرنین را استقبال و با وی مصافحه نمود، و نخستین درخت در روی زمین درخت خرما بود.»[4]
معنای ذوالقرنین
«ذو» به معنای «صاحب» و «قرنَین» مثنای کلمه «قرن» است. ذوالقرنین به معنای «صاحب دو قرن» می باشد. با رجوع به کتب لغت به چند مورد از معانی «قرن» اشاره می کنیم: «قرن» موضعی از سَرِ ما و یا قسمت بالایی سر[5]، استخوان شاخ، مردمی که در یک روزگار زندگی می کنند و اهل یک زمان هستند،[6] یکصد سال، دو گوشه پیشانی در انسان. [7]
از میان این معانی یاد شده، در روایات علت نامیده شدن «ذوالقرنین» به این اسم، دو ضربتی گفته شده که قوم او بر سرش وارد کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام در روایتی فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَ ذَا الْقَرْنَیْنِ لِأَنَّهُ دَعَا قَوْمَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ حِیناً ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِمْ فَضَرَبَ عَلَی قَرْنِهِ الْآخَرِ وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ [8]؛ جهت آنکه او را "ذو القرنین" گفتند این بود که قوم خود را به اطاعت خدا می خواند و لکن قومش فرمان او را نبردند و او را زدند به طوری که یک طرف سرش شکست و مدتی از نظر آنها غائب شد و پس از چند روز به سوی ایشان برگشت و آنها را باز به اطاعت خدا دعوت نمود، قومش بار دیگر او را زدند به نحوی که طرف دیگر سر او شکسته شد، و در میان شما مردم مسلمان هم مانند ذو القرنین هست.»
در میان شما هم مانند ذو القرنین هست
در اینکه "ذوالقرنین" با کدام شخصیت شناخته شده در تاریخ مطابقت دارد، احتمالات گوناگونی بیان شده که هیچ کدام را نمی توان به طور قطع پذیرفت. علامه طباطبایی با بررسی روایات، در یک جمع بندی درباره ذوالقرنین، می گوید: «در بیشتر روایات آمده که ذو القرنین بنده ای از بندگان صالح خدا بوده، خدا را دوست می داشت، و خدا هم او را دوست داشت، او خیرخواه خدا بود، خدا هم در حقش خیرخواهی نمود. و در بعضی دیگر آمده که محدث بوده یعنی ملائکه نزدش آمد و شد داشته و با آنها گفتگو می کرده و در بعضی دیگر آمده که پیغمبر بوده».[9]
هر چند "ذوالقرنین" شخصیتی واقعی در تاریخ است که روایات متعدد، وجود او را در میان امتهای قبل از اسلام ثابت می کند اما با توجه به بعضی از اوصافی که برای "ذوالقرنین" بیان شد. شخصیت و یا شخصیتهایی پس از ظهور اسلام، شبیه به "ذوالقرنین" در میان مسلمین وجود دارند.
بنابراین "ذوالقرنین" در قرآن کریم، شخصیتی تاریخی پیش از اسلام است که بنا بر وجود برخی اوصاف، شبیه او در میان مسلمانان، نیز وجود دارد. در این روایت به شباهتی که بین امام عصر علیه السلام و ذوالقرنین از جهت دادگستری و وسعت حکومت وجود دارد اشاره شده و ر
در قرآن کریم از شخصیت خداجو و مقتدری به نام "ذوالقرنین" سخن به میان آمده است و خداوند متعال در آیات 83 تا 98 سوره مبارکه کهف، ماجرای قسمتی از سفرها و اقدامات او را مطرح کرده است. برخی با توجه به پیچیده بودن جریان سفرهای "ذوالقرنین" بر این گمان اند که او در گذشته دارای شخصیتی خارجی نبوده و می توان او را بر شخصیت امام زمان علیه السلام منطبق کرده و از آیندگان دانست. در حالی که این برداشت، مخالف با ظاهر آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام است.
ذوالقرنین مردی الهی قبل از اسلام
با توجه به روایات متعددی که درباره "ذوالقرنین" از معصومین علیهم السلام نقل شده، "ذوالقرنین" به عنوان شخصیتی واقعی در تاریخ قبل از اسلام، دارای وجود خارجی بوده و بر اساس روایات متعددی، وجود او در دوران پیش از اسلام، به جهت تواتر معنوی قطعی است.
در کتاب «الخصال» شیخ صدوق از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «خدای تعالی پیغمبری نفرستاده که پادشاهی کند مگر چهار نفر که همه پس از نوح مبعوث شده اند؛ ذوالقرنین که نامش عیاش بود و داوود و سلیمان و یوسف؛ اما عیاش که پادشاه میان مشرق تا مغرب بود و اما داوود پادشاه میان شامات تا شهرهای اصطخر فارس گردید و کشور سلیمان نیز همین اندازه بود. اما یوسف پادشاه مصر و صحراهای مصر گردید و از آن حدود تجاوز نکرد.»[1]
در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام پس از توصیف ملک سلیمان، داوود و یوسف، به ذوالقرنین اشاره کرده و می فرماید: «سپس ذوالقرنین، بنده ای که خدا دوست بود و خدا هم او را دوست می داشت، اسباب مکنت را برایش آماده کرد و خاور و باختر زمین را به تملّک او درآورد، او نیز به حق می گفت و کار به حق می کرد.»[2] همچنین روایات دیگری نیز درباره حاکمیت ذوالقرنین وجود دارد.[3]
طبق روایتی از امام باقر علیه السلام، ذوالقرنین شخصیتی واقعی در دوران گذشته و هم عصر با حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است، در این روایت آمده است: «نخستین دو نفری که در روی زمین با هم مصافحه کردند ذوالقرنین و ابراهیم خلیل بود، ابراهیم خلیل، ذوالقرنین را استقبال و با وی مصافحه نمود، و نخستین درخت در روی زمین درخت خرما بود.»[4]
معنای ذوالقرنین
«ذو» به معنای «صاحب» و «قرنَین» مثنای کلمه «قرن» است. ذوالقرنین به معنای «صاحب دو قرن» می باشد. با رجوع به کتب لغت به چند مورد از معانی «قرن» اشاره می کنیم: «قرن» موضعی از سَرِ ما و یا قسمت بالایی سر[5]، استخوان شاخ، مردمی که در یک روزگار زندگی می کنند و اهل یک زمان هستند،[6] یکصد سال، دو گوشه پیشانی در انسان. [7]
از میان این معانی یاد شده، در روایات علت نامیده شدن «ذوالقرنین» به این اسم، دو ضربتی گفته شده که قوم او بر سرش وارد کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام در روایتی فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَ ذَا الْقَرْنَیْنِ لِأَنَّهُ دَعَا قَوْمَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ حِیناً ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِمْ فَضَرَبَ عَلَی قَرْنِهِ الْآخَرِ وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ [8]؛ جهت آنکه او را "ذو القرنین" گفتند این بود که قوم خود را به اطاعت خدا می خواند و لکن قومش فرمان او را نبردند و او را زدند به طوری که یک طرف سرش شکست و مدتی از نظر آنها غائب شد و پس از چند روز به سوی ایشان برگشت و آنها را باز به اطاعت خدا دعوت نمود، قومش بار دیگر او را زدند به نحوی که طرف دیگر سر او شکسته شد، و در میان شما مردم مسلمان هم مانند ذو القرنین هست.»
در میان شما هم مانند ذو القرنین هست
در اینکه "ذوالقرنین" با کدام شخصیت شناخته شده در تاریخ مطابقت دارد، احتمالات گوناگونی بیان شده که هیچ کدام را نمی توان به طور قطع پذیرفت. علامه طباطبایی با بررسی روایات، در یک جمع بندی درباره ذوالقرنین، می گوید: «در بیشتر روایات آمده که ذو القرنین بنده ای از بندگان صالح خدا بوده، خدا را دوست می داشت، و خدا هم او را دوست داشت، او خیرخواه خدا بود، خدا هم در حقش خیرخواهی نمود. و در بعضی دیگر آمده که محدث بوده یعنی ملائکه نزدش آمد و شد داشته و با آنها گفتگو می کرده و در بعضی دیگر آمده که پیغمبر بوده».[9]
هر چند "ذوالقرنین" شخصیتی واقعی در تاریخ است که روایات متعدد، وجود او را در میان امتهای قبل از اسلام ثابت می کند اما با توجه به بعضی از اوصافی که برای "ذوالقرنین" بیان شد. شخصیت و یا شخصیتهایی پس از ظهور اسلام، شبیه به "ذوالقرنین" در میان مسلمین وجود دارند.
بنابراین "ذوالقرنین" در قرآن کریم، شخصیتی تاریخی پیش از اسلام است که بنا بر وجود برخی اوصاف، شبیه او در میان مسلمانان، نیز وجود دارد. در این روایت به شباهتی که بین امام عصر علیه السلام و ذوالقرنین از جهت دادگستری و وسعت حکومت وجود دارد اشاره شده و ر
۳.۶k
۳۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.