عشق سخت
part ¹¹
شوگا : سلام
یهو شوکه شدم ، صداش خیلی سرد بود
/ سلام، چیزی شده
شوگا: نه ، کار داشتی
/ ناهار میایی خونه
شوگا : نه ، تو بخور
/ شوگا
شوگا : خدافظ
این چرا اینطوری شده !
ناهارمو خوردم و کمی به کارای شرکت رسیدم ، یکم خوابیدم . وقتی بیدار شدم ساعت 12شب بود و هنوز شوگا نیومده بود . تو همین فکرا بودم که در باز شد و شوگا آمد داخل ، بهش سلام کردم که خیلی سرد طوری که سردم شد بهم سلام کرد و رفت سمت اتاق ، یکم صدامو بالا بردم و گفتم
/ شام نمیخوری
شوگا : نه خوردم
/ کجا بودی تا حالا
شوگا : به تو چه
هااااا این الان به من چی گفت؟ رفتم از پشت دستشو کشیدم
/ چی گفتی
شوگا : همین که شنیدی
/ بیشعور
یهو عصبانی شد
شوگا : چه گو*ی خوردی ؟
/همون گو*ی که شنیدی
یهو دیدم دستشو برد بالا و زد تو گوشم ، احساس کردم چیزی گوشه لبم جاری ، دست زدم دیدم خونه ، نگاه نفرت انگیزی بهش انداختم و رفتم پایین . پسره خر چطور جرات میکنه .
✨ لایک و کامنت یادتون نره 💜✨ میدونم زیاد جالب نیست ✨ اما ممنون میشم حمایت کنید✨
شوگا : سلام
یهو شوکه شدم ، صداش خیلی سرد بود
/ سلام، چیزی شده
شوگا: نه ، کار داشتی
/ ناهار میایی خونه
شوگا : نه ، تو بخور
/ شوگا
شوگا : خدافظ
این چرا اینطوری شده !
ناهارمو خوردم و کمی به کارای شرکت رسیدم ، یکم خوابیدم . وقتی بیدار شدم ساعت 12شب بود و هنوز شوگا نیومده بود . تو همین فکرا بودم که در باز شد و شوگا آمد داخل ، بهش سلام کردم که خیلی سرد طوری که سردم شد بهم سلام کرد و رفت سمت اتاق ، یکم صدامو بالا بردم و گفتم
/ شام نمیخوری
شوگا : نه خوردم
/ کجا بودی تا حالا
شوگا : به تو چه
هااااا این الان به من چی گفت؟ رفتم از پشت دستشو کشیدم
/ چی گفتی
شوگا : همین که شنیدی
/ بیشعور
یهو عصبانی شد
شوگا : چه گو*ی خوردی ؟
/همون گو*ی که شنیدی
یهو دیدم دستشو برد بالا و زد تو گوشم ، احساس کردم چیزی گوشه لبم جاری ، دست زدم دیدم خونه ، نگاه نفرت انگیزی بهش انداختم و رفتم پایین . پسره خر چطور جرات میکنه .
✨ لایک و کامنت یادتون نره 💜✨ میدونم زیاد جالب نیست ✨ اما ممنون میشم حمایت کنید✨
۱.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.