پارت سوم
#پارت_سوم
+چیشد گیر کردی یا...
پریدم بین حرفشو گفتم
-یهـ...یهـ دیقه وایسا من میام
+کـجـ...
ازش رد شدم و رفتم همونجا که بود بین جمعیتی که تو هم میلولیدن نمیتونستم پیداش کنم داشتم دورمو نگاه میکردم با خیال اینکه شایــد بتونم ببینمش که یه دست رو صورتم قرار گرفتو صورتمو سمتش برگردوند
بهش که نگاه کردم ببینم کیه دیدم یه پاشو آورد بالا و دور پام حلقه کردو لباشو گزاشت رو لبمو خودش شروع کرد به بوسیدنم
همینکه دیدمش از بوی دهنش فهمیدم مسته
ولی من دنبال چیزه دیگه بودم ولی حالا که قرار بود بهم خوش بگذره چرا باید خرابش میکردم
با دختره همراهی کردمو کم کم از بین جمعیت بردمش یه گوشه و چسبوندمش به دیوار ...
ولی ذهنم پیش چشاش بودو نمیتونستم کاری کنم
با یه حرکت ازش فاصله گرفتمو رفتم پیش یکی از پیشخدمتای بارو ازش سراغه آرشامو گرفتم که گفت جلوی پله هاس
رفتم و دیدم داداش پیشفعالم یه دخترو تو بفلش گرفته و چسبونده به دیوارو داره مثه چی میبوسدش
-آرشام...آرشــام...آرشام کارت دارم
لبشو رو گردنه دختره گزاشتو بین بوسه هاش گفت+چیه آر..سام
گفتم کارت دارم
کلافه ازش جداشدو گفت :برو بالا تو اتاقه خودم...الان میام
دختره یه نگاه پر از عشوه بهم انداخت و از پله ها رفت بالا
+چیه...راستی کو شهاب
-اونوره...میگم تو امشب تو مهمونات یه چش سیاه با موهای باز داشتی احیانا
خندیدو گفت
+حالت خوبه آرسام...اره خیلیاشون اینطورین
+نه نه ببین اممم چشاش درشت بود و سیاه ابروهاشم مشکی با موهای قهوه ای روشن...فک کنم لباسش یاسی بود
قیافش یکم مشکوک شد
+واسه امشب؟
-چی واسه امشب!
+همونکه دنبالشی
-نه...میشناسیش؟
+آره ولی آرسام دنبالش نگرد خواهر آرمانه نمیخوام...
پریدم بین حرفشو کلافه از حرفاش گفتم
-داشت گریه میکرد
اخماش رفت تو هم و گفت
+کجاس
- نمیدونم
+مسخره کردی؟
-مسخره چیه بابا...بین جمع دیدمش داشت گریه میکرد
+بزار به آرمان بگم
یه قدم رفت جلو و وایساد مشکوک نگام کرد
+آرسام جدی باهاش نبودی؟
عصبی نگاش کردمو جدی گفتم
-آره
وقتی مطمئن شد رفت سمت اونوره سالن که بار بود و چند نفرم ادارش میکردن
یه نفرو صدا زد
+آرمـان...آرمان
برگشتو بهش نگاه کرد
آرمان+بــه...چطوری داش آرشام
آرشام +تو بهتری
و اشاره به دخترای اطرافش کرد
+هانا رو نمیبینم
+هانا؟...همینجاها بود
یه دور کنارشو نگاه کرد ولی کسیو ندید و نگران به آرشام نگاه کرد نگاه آرشامم عصبی بود
ادامه داره دوستان...نظر
Roman_khoon
+چیشد گیر کردی یا...
پریدم بین حرفشو گفتم
-یهـ...یهـ دیقه وایسا من میام
+کـجـ...
ازش رد شدم و رفتم همونجا که بود بین جمعیتی که تو هم میلولیدن نمیتونستم پیداش کنم داشتم دورمو نگاه میکردم با خیال اینکه شایــد بتونم ببینمش که یه دست رو صورتم قرار گرفتو صورتمو سمتش برگردوند
بهش که نگاه کردم ببینم کیه دیدم یه پاشو آورد بالا و دور پام حلقه کردو لباشو گزاشت رو لبمو خودش شروع کرد به بوسیدنم
همینکه دیدمش از بوی دهنش فهمیدم مسته
ولی من دنبال چیزه دیگه بودم ولی حالا که قرار بود بهم خوش بگذره چرا باید خرابش میکردم
با دختره همراهی کردمو کم کم از بین جمعیت بردمش یه گوشه و چسبوندمش به دیوار ...
ولی ذهنم پیش چشاش بودو نمیتونستم کاری کنم
با یه حرکت ازش فاصله گرفتمو رفتم پیش یکی از پیشخدمتای بارو ازش سراغه آرشامو گرفتم که گفت جلوی پله هاس
رفتم و دیدم داداش پیشفعالم یه دخترو تو بفلش گرفته و چسبونده به دیوارو داره مثه چی میبوسدش
-آرشام...آرشــام...آرشام کارت دارم
لبشو رو گردنه دختره گزاشتو بین بوسه هاش گفت+چیه آر..سام
گفتم کارت دارم
کلافه ازش جداشدو گفت :برو بالا تو اتاقه خودم...الان میام
دختره یه نگاه پر از عشوه بهم انداخت و از پله ها رفت بالا
+چیه...راستی کو شهاب
-اونوره...میگم تو امشب تو مهمونات یه چش سیاه با موهای باز داشتی احیانا
خندیدو گفت
+حالت خوبه آرسام...اره خیلیاشون اینطورین
+نه نه ببین اممم چشاش درشت بود و سیاه ابروهاشم مشکی با موهای قهوه ای روشن...فک کنم لباسش یاسی بود
قیافش یکم مشکوک شد
+واسه امشب؟
-چی واسه امشب!
+همونکه دنبالشی
-نه...میشناسیش؟
+آره ولی آرسام دنبالش نگرد خواهر آرمانه نمیخوام...
پریدم بین حرفشو کلافه از حرفاش گفتم
-داشت گریه میکرد
اخماش رفت تو هم و گفت
+کجاس
- نمیدونم
+مسخره کردی؟
-مسخره چیه بابا...بین جمع دیدمش داشت گریه میکرد
+بزار به آرمان بگم
یه قدم رفت جلو و وایساد مشکوک نگام کرد
+آرسام جدی باهاش نبودی؟
عصبی نگاش کردمو جدی گفتم
-آره
وقتی مطمئن شد رفت سمت اونوره سالن که بار بود و چند نفرم ادارش میکردن
یه نفرو صدا زد
+آرمـان...آرمان
برگشتو بهش نگاه کرد
آرمان+بــه...چطوری داش آرشام
آرشام +تو بهتری
و اشاره به دخترای اطرافش کرد
+هانا رو نمیبینم
+هانا؟...همینجاها بود
یه دور کنارشو نگاه کرد ولی کسیو ندید و نگران به آرشام نگاه کرد نگاه آرشامم عصبی بود
ادامه داره دوستان...نظر
Roman_khoon
۲.۸k
۱۹ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.