(یک سال بعد روز به دنیا اومدن سلین)
(یک سال بعد روز به دنیا اومدن سلین)
همه هیجان داشتن هرکسم یه چیزی میگفت یکی میگفت کاش دختر باشه یکی میگفت کاش پسر باشه یکی میگفت این چیزا مهم نیست سالم باشه خوسرو (بابای سلین)هم از اینور به اونور میرفت و حرفی نمیزد تا اینکه صدای گریه ی بچه اومد و خوسرو دویود طبقه ی بالا و سریع در اتاق و باز کرد
خوسرو:چیشد ؟(باذوق و هیجان)
که یهو سرشو بر میگردونه میبینه و روصورت مامان سلین پارچه ی سفیده و شکه میشه
گل خاتون (مامانبزرگ):سرمون سلامت پسرم
خوسرو:چی میگی آخه چرا
گل خاتون:این تقاص خونیه که ریختی با اون خونواده در اوفتادی کم نبود زدی پسرشونم کشتی فکر نمیکردی یه تاوانی داره
خوسرو:آخه چه ربطی داره اونا به پرو پای من پیچیدن
گل خاتون:چه فرقی داره تو با اون کارت زندگی این بچه رم سیاه و نفرین کردی از این لحظه به بعد یه کلمه ام باهات حرف نمیزنم تو ام مثل دخترت دیگه مادری نداری (باسلین که تو بغلش آروم خوابیده از اتاق میره بیرون)
زمان حال
سلین داره یه خوابی میبینه که میره تو یه غاری که حالت پله پله بود و تو اون پله ها آب بود که بهش میگفتن غار سلین چون معنی اسم سلین میشه خروشان و گذرا سلین آروم آروم وارد غار میشه و پاهاشو میزاره تو آبا بعد از آسمون یه ماه خوشگل میاد تو دستش بعدش یهو دستش خون میاد و ماه ناپدید میشه که سلین از خواب میپره و گل خاتون که ننه صدای میکنه بغلش نشسته
سلین:ننه یه خواب عجیب دیدم
گل خاتون:میدونم عزیزم نمیخواد بترسی اون ماهی که اومد تو دستت قسمت تو عه که راه اوفتاده و داره میاد اون خونم اشتباهیه که بابات کرده
سلین:مگه بابام چیکار کرده ننه چرا هیچ وقت بهم نمیگی همش میگی اشتباه بابات ولی نمیگی اشتباه بابام چیه
همه هیجان داشتن هرکسم یه چیزی میگفت یکی میگفت کاش دختر باشه یکی میگفت کاش پسر باشه یکی میگفت این چیزا مهم نیست سالم باشه خوسرو (بابای سلین)هم از اینور به اونور میرفت و حرفی نمیزد تا اینکه صدای گریه ی بچه اومد و خوسرو دویود طبقه ی بالا و سریع در اتاق و باز کرد
خوسرو:چیشد ؟(باذوق و هیجان)
که یهو سرشو بر میگردونه میبینه و روصورت مامان سلین پارچه ی سفیده و شکه میشه
گل خاتون (مامانبزرگ):سرمون سلامت پسرم
خوسرو:چی میگی آخه چرا
گل خاتون:این تقاص خونیه که ریختی با اون خونواده در اوفتادی کم نبود زدی پسرشونم کشتی فکر نمیکردی یه تاوانی داره
خوسرو:آخه چه ربطی داره اونا به پرو پای من پیچیدن
گل خاتون:چه فرقی داره تو با اون کارت زندگی این بچه رم سیاه و نفرین کردی از این لحظه به بعد یه کلمه ام باهات حرف نمیزنم تو ام مثل دخترت دیگه مادری نداری (باسلین که تو بغلش آروم خوابیده از اتاق میره بیرون)
زمان حال
سلین داره یه خوابی میبینه که میره تو یه غاری که حالت پله پله بود و تو اون پله ها آب بود که بهش میگفتن غار سلین چون معنی اسم سلین میشه خروشان و گذرا سلین آروم آروم وارد غار میشه و پاهاشو میزاره تو آبا بعد از آسمون یه ماه خوشگل میاد تو دستش بعدش یهو دستش خون میاد و ماه ناپدید میشه که سلین از خواب میپره و گل خاتون که ننه صدای میکنه بغلش نشسته
سلین:ننه یه خواب عجیب دیدم
گل خاتون:میدونم عزیزم نمیخواد بترسی اون ماهی که اومد تو دستت قسمت تو عه که راه اوفتاده و داره میاد اون خونم اشتباهیه که بابات کرده
سلین:مگه بابام چیکار کرده ننه چرا هیچ وقت بهم نمیگی همش میگی اشتباه بابات ولی نمیگی اشتباه بابام چیه
۹۰۶
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.