پشیمانی (part 17)
آره همه فهمیدن که کوک و شوگا و ات باهم خواهر و برادرن و هعی سوال پیچشون میکردن
ات خسته بود رفت خوابید که نامجون داد زد گفت همه بیان پایین ( زکی ات پاشو بدو )
همه پایین بودن که
نامی گفت : قراره اتاقاتون عوض شه
کوک : من و شوگا باهم یه جا
جین : من و نامی یه جا
جیمین : من و هوپی باهم
هوپی : آره منو جیمین با هم
ات : من و تهیونگ شدیم باهم
تهیونگ: من نمیخوام برم پیش این اذیتم میکنه
ات : اولا این به درخت گفته میشه بعدشم خفه شو حوصله ندارم فعلا
من وسایلمو برداشتم ببرم
تهیونگ : ایشش حالم به هم میخوره ازت
ات : صداش یکم بغضی شد باشه
همه رفتن بخوابن ات چون فهمیده بود تهیونگ ازش بدش میاد متکا و پتوها برداشت رفت تو سالن روی مبل خوابید
پایین خیلی سرد تر از بالا بود
و ات خیلی ساده شده بود اما سعی کرد بخوابه
خوابید ووووو
صبح شد
نامی که از همه زود تر بیدار شده بود
همه را بیدار کرد اما ات را داخل اتاق ندید
رفت پایین دید ات تو خودش جمع شده و بدنش رنگ گچ شده و سردش شده
کوک که بعد نامی بیدار شده بود وقتی ات و دید
رفت سمتش که ....
ات خسته بود رفت خوابید که نامجون داد زد گفت همه بیان پایین ( زکی ات پاشو بدو )
همه پایین بودن که
نامی گفت : قراره اتاقاتون عوض شه
کوک : من و شوگا باهم یه جا
جین : من و نامی یه جا
جیمین : من و هوپی باهم
هوپی : آره منو جیمین با هم
ات : من و تهیونگ شدیم باهم
تهیونگ: من نمیخوام برم پیش این اذیتم میکنه
ات : اولا این به درخت گفته میشه بعدشم خفه شو حوصله ندارم فعلا
من وسایلمو برداشتم ببرم
تهیونگ : ایشش حالم به هم میخوره ازت
ات : صداش یکم بغضی شد باشه
همه رفتن بخوابن ات چون فهمیده بود تهیونگ ازش بدش میاد متکا و پتوها برداشت رفت تو سالن روی مبل خوابید
پایین خیلی سرد تر از بالا بود
و ات خیلی ساده شده بود اما سعی کرد بخوابه
خوابید ووووو
صبح شد
نامی که از همه زود تر بیدار شده بود
همه را بیدار کرد اما ات را داخل اتاق ندید
رفت پایین دید ات تو خودش جمع شده و بدنش رنگ گچ شده و سردش شده
کوک که بعد نامی بیدار شده بود وقتی ات و دید
رفت سمتش که ....
۲.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.