۲پارتی جیهوپ پارت۱💛
دستشو روی صورتش کشید و اشکاشو پاک کرد و با کمک همسرش از روی تخت بلند شد
همسرشو به اغوش گرفت و تو بغلش هق هق زد
جیهوپ:اشکال نداره پرنسسم اشکال نداره
ساکورا:بچم جیهوپ بچم
جیهوپ:اتفاقیه که افتاده گریه نکن بریم برات خوراکی بخرم
ساکورا:تو ناراحت نیستی؟
جیهوپ:پرنسسم من ترو دارم....نگاهم کن
ساکورا چشمان گریونشو به چشمای همسرش دوخت
همسرش اشکاشو پاک کرد و چشماشو بوسید
بچه ی ۷ماهش سقط شده بود و این ازارش میداد ولی همسرش خوب بلد بود ارومش کنه
جیهوپ:گریه نکن باشه؟
ساکورا بینیشو بالا کشید
ساکورا:خیلی خب
جیهوپ:بریم یه چیزی بخوریم؟
ساکورا:بریم
جیهوپ دستشو دور شونه های همسرش حلقه کرد و باهم از بیمارستان خارج شدن
اینکه بعد چندین روز بدون بچش راه میرفت براش ناراحت کننده بود
با کمک جیهوپ وارد ماشین شد و فقط یه بیرون نگاه میکرد
کمی جلو تر پیاده شدن و به سمت بستنی فروشی رفتن
جیهوپ برای هردو اب پرتغال گرفت و جلوی خودشون گذاشت
ساکورا تمام مدت به جاده نگاه میکرد
جیهوپ:به جاده نگاه نکن
ساکورا:پس به چی نگاه کنم
جیهوپ:به عشقت....نگام کن و بخند....بخند تا دلم بره....بخند تا بچه یادت بره و یادت بیاد که یه نفر اینجاست که تو تمام زندگیشی....بخند
ساکورا:جی....
جیهوپ:نمیخندی؟
ساکورا سرشو پایین انداخت و از کیوتی همسرش خنده ای کرد
جیهوپ:دیدی خندیدی؟
ساکورا:ولی ممکنه هیچوقت بچه دار نشم....یا دیر بچه دار شم
جیهوپ:مهم نیس زندگیم
ساکورا:مطمئنی؟
جیهوپ:مطمئنم....ساکورا
ساکورا:جونم
جیهوپ:نظرت چیه که از....بیخیال ولش کن
ساکورا:خب بگو
جیهوپ:نظرت چیه از پرورشگاه......از پرورشگاه بچه بیاریم؟
.
.
.
.
حمایت یادتون نره💛
همسرشو به اغوش گرفت و تو بغلش هق هق زد
جیهوپ:اشکال نداره پرنسسم اشکال نداره
ساکورا:بچم جیهوپ بچم
جیهوپ:اتفاقیه که افتاده گریه نکن بریم برات خوراکی بخرم
ساکورا:تو ناراحت نیستی؟
جیهوپ:پرنسسم من ترو دارم....نگاهم کن
ساکورا چشمان گریونشو به چشمای همسرش دوخت
همسرش اشکاشو پاک کرد و چشماشو بوسید
بچه ی ۷ماهش سقط شده بود و این ازارش میداد ولی همسرش خوب بلد بود ارومش کنه
جیهوپ:گریه نکن باشه؟
ساکورا بینیشو بالا کشید
ساکورا:خیلی خب
جیهوپ:بریم یه چیزی بخوریم؟
ساکورا:بریم
جیهوپ دستشو دور شونه های همسرش حلقه کرد و باهم از بیمارستان خارج شدن
اینکه بعد چندین روز بدون بچش راه میرفت براش ناراحت کننده بود
با کمک جیهوپ وارد ماشین شد و فقط یه بیرون نگاه میکرد
کمی جلو تر پیاده شدن و به سمت بستنی فروشی رفتن
جیهوپ برای هردو اب پرتغال گرفت و جلوی خودشون گذاشت
ساکورا تمام مدت به جاده نگاه میکرد
جیهوپ:به جاده نگاه نکن
ساکورا:پس به چی نگاه کنم
جیهوپ:به عشقت....نگام کن و بخند....بخند تا دلم بره....بخند تا بچه یادت بره و یادت بیاد که یه نفر اینجاست که تو تمام زندگیشی....بخند
ساکورا:جی....
جیهوپ:نمیخندی؟
ساکورا سرشو پایین انداخت و از کیوتی همسرش خنده ای کرد
جیهوپ:دیدی خندیدی؟
ساکورا:ولی ممکنه هیچوقت بچه دار نشم....یا دیر بچه دار شم
جیهوپ:مهم نیس زندگیم
ساکورا:مطمئنی؟
جیهوپ:مطمئنم....ساکورا
ساکورا:جونم
جیهوپ:نظرت چیه که از....بیخیال ولش کن
ساکورا:خب بگو
جیهوپ:نظرت چیه از پرورشگاه......از پرورشگاه بچه بیاریم؟
.
.
.
.
حمایت یادتون نره💛
۶.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.