ازدواج قرار دادی ۱۲
در یدفعه ای باز شد جیمین اومد تو و تا من رو دید با یکم عصبانیت گفت:
تو چرا دم دری؟!
ات:
خب من،من،یه چیزی می خواستم
جیمین:
اما من گفتم که بهت آب و غذا نمی دیم
ات:
من یه چیز دیگه می خوام
جیمین:
چی؟!
ات:
خب،من،من...نوار می خوام
جیمین:
نوار!؟نوار دیگه چیه؟
ات با یذره عصبانیت و صورت سرخ گفت:
من نوار بهداشتی می خوام
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
تو چرا دم دری؟!
ات:
خب من،من،یه چیزی می خواستم
جیمین:
اما من گفتم که بهت آب و غذا نمی دیم
ات:
من یه چیز دیگه می خوام
جیمین:
چی؟!
ات:
خب،من،من...نوار می خوام
جیمین:
نوار!؟نوار دیگه چیه؟
ات با یذره عصبانیت و صورت سرخ گفت:
من نوار بهداشتی می خوام
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۴.۹k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.