پارت ۷
دخترو پسری که حسابی امشب خوشگل کرده بودن به سمت عمارتی که توش مراسم برگزار میشد رسیدن
همه با ورود اون دو از تود بی خود شدند
لورا خیلی زود به سمت اون زوج مثلا واقعی که درواقع داشتن نقش بازی میکردن رفت و ا.ت رو برانداز کرد و گفت کوک درسته دخترم ولی نمیتونم جلوی خودم رو جلوی این دختر جواب بگیرم ممکنه ی کارایی کنم تو چطور تا الان دووم آوردی احتمالا شب کارش داری حسابی
جمله آخر رو با خنده گفت و
لورا : من لورا ماری هستم پدرم معروف ترین مافیا تجارت مد و لباس هست خودمم طراح لباس هستم
-سلام من ا.ت هستم از دیدنتون خوشحالم
×لورا میزمون کجاست ؟
لورا : لئون لطفا بیا و به آقا و خانم میزشون رو نشون بده
لئون ی منشی شخصی بود اینو میشد از ترز برخوردش با لورا فهمید
لئون : لطفا از اینطرف بیاید تا میز تون رو نشون بدم
دختر و پسر درحالی که دست در دست هم داشتن به سمت میزشون حرکت کردن
×میای باهم بنوشیم ؟
-یکم تو گلسم ودکا بریز زیاد نمیخورم
×گلستو بده
دختر لیوان شراب رو سمتش نگهداشت و گلس هاشون رو بهم کوبیدن و نوشیدن
"بعد از شام"
ا.ت ویو
شام رو خوردیم
و احتمالا الان موقع دنسه وایی کی میخواد با این حالا برقصه!!
همه ی مردا جلوی خانوم ها زانو میزدن و درخواست رقص میکردن
کوک هم برای اینکه ضایع نشه اومد سمتم و
×لیدی افتخار میدی ؟
-عامم مستر جئون چرا که نه ؟
رفتیم و اهنگ معروف فرانسوی ای پخش شد
شروع به دنس کردیم
حرکت آخر دنس میدونستم بوسه اس
و استرس داشتم
که یهو کوک کمرم رو خم کرد و لباش رو گذاشت رو لبام
آروم آروم مک میزد و حس خاصی داشت
که یهو جداشد ازم و گفت
×قول نمیدم امشب بتونم خودم رو کنترل کنم لورا راست میگفت (جمله بعدی رو درگوش ا.ت میگه) ×ممکنه تمام اتفاقات گذشته رو فراموش کنم و فقط ی شب خوب بسازن لیدی کیم
واییی حالم بد بود خیلی استرس گرفتم از این حرفش
"کمی بعد"
به سمت ماشین حرکت کردیم و به عمارت کوک حرکت کردیم
وقتی رسیدیم فقط خواستم زود در برم و بخوابم که کوک گفت
× لیدی جایی میری ؟
آب دهنم رو قورت دادم و عادی رفتار کردم
-خوابم میاد شب بخیر
که یهو حس کردم ی چیزی روی لبمه
بله داره منو میبوسه ولی نمیدونم چرا همراهیش کردم که منو برآید استایل بغل کرد و برد تو اتاق که . . .
۱۲ تا لایک❤
۱۲ تا کامنت💜
اگه یادتون باشه گفتم تا پارت ۷ بدون شرط میزارم
پس پارت ۸ شرط داره 😇
همه با ورود اون دو از تود بی خود شدند
لورا خیلی زود به سمت اون زوج مثلا واقعی که درواقع داشتن نقش بازی میکردن رفت و ا.ت رو برانداز کرد و گفت کوک درسته دخترم ولی نمیتونم جلوی خودم رو جلوی این دختر جواب بگیرم ممکنه ی کارایی کنم تو چطور تا الان دووم آوردی احتمالا شب کارش داری حسابی
جمله آخر رو با خنده گفت و
لورا : من لورا ماری هستم پدرم معروف ترین مافیا تجارت مد و لباس هست خودمم طراح لباس هستم
-سلام من ا.ت هستم از دیدنتون خوشحالم
×لورا میزمون کجاست ؟
لورا : لئون لطفا بیا و به آقا و خانم میزشون رو نشون بده
لئون ی منشی شخصی بود اینو میشد از ترز برخوردش با لورا فهمید
لئون : لطفا از اینطرف بیاید تا میز تون رو نشون بدم
دختر و پسر درحالی که دست در دست هم داشتن به سمت میزشون حرکت کردن
×میای باهم بنوشیم ؟
-یکم تو گلسم ودکا بریز زیاد نمیخورم
×گلستو بده
دختر لیوان شراب رو سمتش نگهداشت و گلس هاشون رو بهم کوبیدن و نوشیدن
"بعد از شام"
ا.ت ویو
شام رو خوردیم
و احتمالا الان موقع دنسه وایی کی میخواد با این حالا برقصه!!
همه ی مردا جلوی خانوم ها زانو میزدن و درخواست رقص میکردن
کوک هم برای اینکه ضایع نشه اومد سمتم و
×لیدی افتخار میدی ؟
-عامم مستر جئون چرا که نه ؟
رفتیم و اهنگ معروف فرانسوی ای پخش شد
شروع به دنس کردیم
حرکت آخر دنس میدونستم بوسه اس
و استرس داشتم
که یهو کوک کمرم رو خم کرد و لباش رو گذاشت رو لبام
آروم آروم مک میزد و حس خاصی داشت
که یهو جداشد ازم و گفت
×قول نمیدم امشب بتونم خودم رو کنترل کنم لورا راست میگفت (جمله بعدی رو درگوش ا.ت میگه) ×ممکنه تمام اتفاقات گذشته رو فراموش کنم و فقط ی شب خوب بسازن لیدی کیم
واییی حالم بد بود خیلی استرس گرفتم از این حرفش
"کمی بعد"
به سمت ماشین حرکت کردیم و به عمارت کوک حرکت کردیم
وقتی رسیدیم فقط خواستم زود در برم و بخوابم که کوک گفت
× لیدی جایی میری ؟
آب دهنم رو قورت دادم و عادی رفتار کردم
-خوابم میاد شب بخیر
که یهو حس کردم ی چیزی روی لبمه
بله داره منو میبوسه ولی نمیدونم چرا همراهیش کردم که منو برآید استایل بغل کرد و برد تو اتاق که . . .
۱۲ تا لایک❤
۱۲ تا کامنت💜
اگه یادتون باشه گفتم تا پارت ۷ بدون شرط میزارم
پس پارت ۸ شرط داره 😇
۳.۷k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.